-
۲پادشاهان ۹:۱-۳کتاب مقدّس—ترجمهٔ دنیای جدید
-
-
۹ اِلیشَع نبی یکی از پسران انبیا* را صدا کرد و به او گفت: «ردایت را دور کمرت ببند و زود این ظرف روغن را بردار و به راموتجِلعاد برو.+ ۲ وقتی به آنجا رسیدی، یِیهو + پسر یِهوشافاط پسر نِمشی را پیدا کن. او را از میان برادرانش صدا کن و به اتاق داخلی ببر. ۳ آن وقت ظرف روغن را بردار و روی سرش روغن بریز و بگو، ‹یَهُوَه چنین میگوید: «من تو را به عنوان پادشاه اسرائیل مسح میکنم.»›+ بعد در را باز کن و زود فرار کن.»
-
-
۲پادشاهان ۹:۳۰-۳۳کتاب مقدّس—ترجمهٔ دنیای جدید
-
-
۳۰ ایزابل + باخبر شد که یِیهو به یِزرِعیل آمده است.+ پس به چشمانش سُرمه کشید* و موهایش را آرایش کرد و از پنجره به پایین نگاه کرد. ۳۱ وقتی یِیهو از دروازه وارد شد، ایزابل به او گفت: «آیا یادت میآید زِمری که قاتل سَرورش بود، چه عاقبتی داشت؟»+ ۳۲ یِیهو سرش را به طرف پنجره بلند کرد و گفت: «چه کسی طرفدار من است؟ چه کسی؟»+ بلافاصله دو یا سه نفر از درباریان از پنجره به او نگاه کردند. ۳۳ یِیهو گفت: «او را پایین بیندازید!» پس آنها او را پایین انداختند و خونش به دیوار و اسبها پاشیده شد و اسبهای یِیهو او را لگدمال کردند.
-