۱۹ آن وقت به خودم میگویم: «تو محصول فراوانی ذخیره کردهای که برای سالها کافی است. پس خیالت راحت باشد! بخور و بنوش و خوش بگذران!»› ۲۰ ولی خدا به او گفت، ‹ای نادان،* امشب جانت را میگیرند. آن وقت چیزهایی که جمع کردهای دست چه کسی میافتد؟›+
۱۳ بعضی از شما میگویید: «امروز یا فردا به فلان شهر میرویم و یک سال آنجا میمانیم. آنجا تجارت میکنیم و سود میبریم.»+۱۴ ولی شما از فردای خودتان باخبر نیستید،+ چون عمرتان مثل مه است که مدت کوتاهی ظاهر میشود و بعد از بین میرود.+