۹ عیسی از آنجا رفت و در راه، چشمش به مردی به نام مَتّی افتاد که در دفتر دریافت مالیات نشسته بود. عیسی به او گفت: «بیا و پیرو من شو!» مَتّی بلند شد و دنبال عیسی رفت.+
۱۴ همین طور که آنجا قدم میزد، چشمش به لاوی پسر حَلفای افتاد که در دفتر دریافت مالیات نشسته بود. عیسی به او گفت: «بیا و پیرو من شو!» آن مرد بلند شد و دنبال عیسی رفت.+