اِشَعْیا
شهر عار + در موآب یکشبه نابود شده،
و دیگر صدایی در آن شنیده نمیشود.
شهر قیر + در موآب یکشبه نابود شده،
و دیگر صدایی در آن شنیده نمیشود.
۲ مردم به معبد* خدایان و به شهر دیبون رفتهاند،+
آنها برای گریه و زاری به مکانهای بلند* رفتهاند.
موآبیان به خاطر نِبو + و میدِبا + عزا گرفتهاند.
همه سرهایشان را تراشیدهاند + و ریشهایشان را زدهاند.+
۳ آنها در خیابانهایشان پَلاس پوشیدهاند.
همه روی پشت بامها و در میدانهای شهر عزا گرفتهاند،
و از شدّت گریه و زاری به زمین افتادهاند.+
جنگجویان موآب هم فریاد میزنند،
و مردم از ترس میلرزند.
۵ دل من برای موآب میسوزد.
مردم موآب حتی تا صوعَر + و عِجلَتشِلیشیا + فرار کردهاند.
آنها با گریه و زاری از سربالایی لوحیت بالا میروند،
و در راه حورونایِم به خاطر مصیبتشان اشک میریزند.+
۷ برای همین، مردم هر چیزی را که از ثروتشان و در انبارهایشان باقی مانده برمیدارند و با خود میبرند،
و از درّهٔ* درختان صنوبر میگذرند.
۸ صدای شیون آنها در تمام سرزمین موآب میپیچد.+
صدای گریهشان به اِجلایِم هم میرسد.
صدای زاریشان به بِئِرایلیم هم میرسد.
۹ آبهای دیمون پر از خون شده است!
ولی من مصیبتهای بیشتری بر سر مردم آن سرزمین خواهم آورد:
فراریان موآب و کسانی که در آن سرزمین باقی میمانند، +
طعمهٔ شیر خواهند شد.