کتابخانهٔ آنلاین نشریات شاهدان یَهُوَه
کتابخانهٔ آنلاین
نشریات شاهدان یَهُوَه
فارسی
  • کتاب مقدّس
  • نشریات
  • جلسات
  • پ‌ش فصل ۲۲ ص ۱۷۳-‏۱۷۹
  • ‏«هر چه خواست یَهُوَه است،‏ همان بشود»‏

ویدیویی برای انتخاب شما موجود نیست.

متأسفانه، پخش ویدیو ممکن نیست.

  • ‏«هر چه خواست یَهُوَه است،‏ همان بشود»‏
  • دربارهٔ پادشاهی خدا شهادتی کامل دهید
  • عنوان‌های فرعی
  • مطالب مشابه
  • از کنار «جزیرهٔ قبرس» گذشتند (‏اعما ۲۱:‏۱-‏۳‏)‏
  • ‏«سراغ شاگردان را گرفتیم و آن‌ها را پیدا کردیم» (‏اعما ۲۱:‏۴-‏۹‏)‏
  • ‏«حاضرم .‏ .‏ .‏ بمیرم» (‏اعما ۲۱:‏۱۰-‏۱۴‏)‏
  • ‏«برادران با شادی زیاد از ما استقبال کردند» (‏اعما ۲۱:‏۱۵-‏۱۷‏)‏
  • قوی‌دل باش!‏ یَهُوَه یاور توست
    برج دیده‌بانی (‏برای مطالعه در جماعات)‏ ۲۰۲۰
  • ‏«من از خون همه مبرّا هستم»‏
    دربارهٔ پادشاهی خدا شهادتی کامل دهید
  • پولُس «شهادتی کامل به آن‌ها داد»‏
    دربارهٔ پادشاهی خدا شهادتی کامل دهید
  • ‏«اجازه دهید که برای دفاع از خودم چند کلمه به شما بگویم»‏
    دربارهٔ پادشاهی خدا شهادتی کامل دهید
لینک‌های بیشتر
دربارهٔ پادشاهی خدا شهادتی کامل دهید
پ‌ش فصل ۲۲ ص ۱۷۳-‏۱۷۹

فصل ۲۲

‏«هر چه خواست یَهُوَه است،‏ همان بشود»‏

پولُس مصمم بود که خواست خدا را انجام دهد و برای همین،‏ به اورشلیم رفت

بر اساس اعمال ۲۱:‏۱-‏۱۷

۱-‏۴.‏ چرا پولُس به اورشلیم رفت و در آنجا چه چیزی در انتظارش بود؟‏

برای پولُس و لوقا،‏ خداحافظی از برادران و خواهرانشان در میلیتوس سخت بود.‏ ترک کردن پیران جماعت اِفِسُس که برایشان عزیز بودند،‏ کار راحتی نبود.‏ پولُس و لوقا روی عرشهٔ کشتی ایستاده بودند و هر چیزی که برای سفر نیاز داشتند همراهشان بود.‏ آن‌ها اعاناتی را که جمع‌آوری شده بود،‏ با خودشان می‌بردند و مشتاق لحظه‌ای بودند که آن را به دست برادران و خواهران نیازمندشان در یهودیه برسانند.‏

۲ بادی ملایم به بادبان‌ها وزید و آرام آرام کشتی را از آن اسکلهٔ شلوغ دور کرد.‏ پولُس،‏ بَرنابا و هفت همسفرشان به چهرهٔ غمگین برادرانی که در اسکله بودند،‏ نگاه می‌کردند و تا زمانی که می‌توانستند آن‌ها را ببینند برایشان دست تکان می‌دادند.‏​—‏اعما ۲۰:‏۴،‏ ۱۴،‏ ۱۵‏.‏

۳ پولُس حدود سه سال شانه به شانهٔ پیران جماعت اِفِسُس خدمت کرده بود.‏ اما حالا با هدایت روح‌القدس به اورشلیم می‌رفت.‏ او تا حدّی می‌دانست که در آنجا قرار است چه اتفاقی برایش بیفتد.‏ او قبلاً به پیران جماعت گفته بود:‏ «حالا چون روح‌القدس مرا موظف کرده،‏ به اورشلیم می‌روم،‏ هرچند که نمی‌دانم در آنجا چه بر سرم می‌آید.‏ فقط می‌دانم که روح‌القدس در هر شهر بارها به من هشدار می‌دهد که زندان و سختی در انتظار من است.‏» (‏اعما ۲۰:‏۲۲،‏ ۲۳‏)‏ با وجود این خطر،‏ پولُس خودش را موظف می‌دانست و همین طور از صمیم دل می‌خواست که «تحت هدایت روح‌القدس» به اورشلیم برود.‏ پولُس برای زندگی‌اش ارزش قائل بود،‏ اما انجام خواست یَهُوَه همیشه برایش اولویت داشت.‏

۴ آیا شما هم همین احساس را دارید؟‏ وقتی خودمان را به یَهُوَه وقف می‌کنیم،‏ به او قول می‌دهیم که همیشه در زندگی‌مان به خواستش اولویت بدهیم.‏ پولُس در این زمینه نمونهٔ خوبی برای ماست.‏

از کنار «جزیرهٔ قبرس» گذشتند (‏اعما ۲۱:‏۱-‏۳‏)‏

۵.‏ پولُس و همسفرانش از چه مسیری به صور رسیدند؟‏

۵ باد در جهتی می‌وزید که کشتی را «یکسره» و در همان روز به جزیرهٔ کوس رساند.‏ (‏اعما ۲۱:‏۱‏)‏ ظاهراً کشتی هنگام شب آنجا لنگر انداخت.‏ روز بعد پولُس و همراهانش با همان کشتی به جزیرهٔ رودِس و از آنجا به پاتارا در ساحل جنوبی آسیای صغیر رفتند.‏ بعد،‏ سوار یک کشتی باربری شدند،‏ از کنار «جزیرهٔ قبرس» گذشتند و به بندر صور در فینیقیه رسیدند.‏ (‏اعما ۲۱:‏۳‏)‏ چرا لوقا در این گزارش اشاره می‌کند که از «جزیرهٔ قبرس» گذشتند؟‏

۶.‏ الف)‏ چرا دیدن جزیرهٔ قبرس به پولُس قوّت‌قلب داد؟‏ ب)‏ فکر کردن در مورد برکت‌ها و کمک‌های یَهُوَه در زندگی‌مان چه تأثیری روی ما می‌گذارد؟‏

۶ احتمالاً وقتی آن‌ها از کنار جزیرهٔ قبرس می‌گذشتند پولُس با دست به آنجا اشاره کرد و خاطراتی را که در آن جزیره داشت برای همسفرانش تعریف کرد.‏ وقتی او حدود ۹ سال پیش،‏ در اولین سفر میسیونری‌اش همراه بَرنابا و مَرقُس به آن جزیره رفته بود،‏ جادوگری به اسم عِلیما با آن‌ها مخالفت کرد.‏ (‏اعما ۱۳:‏۴-‏۱۲‏)‏ شاید دیدن آن جزیره و یادآوری خاطرات آنجا،‏ به پولُس قوّت‌قلب داد و او را برای روبرو شدن با اتفاقات پیش رویش آماده کرد.‏ ما هم با فکر کردن در مورد برکت‌های یَهُوَه در زندگی‌مان و کمک‌های او در سختی‌ها،‏ قوّت‌قلب می‌گیریم و می‌توانیم مثل داوود بگوییم:‏ «سختی‌های شخص درستکار زیاد است،‏ اما یَهُوَه او را از تمام آن‌ها نجات می‌دهد.‏»​—‏مز ۳۴:‏۱۹‏.‏

‏«سراغ شاگردان را گرفتیم و آن‌ها را پیدا کردیم» (‏اعما ۲۱:‏۴-‏۹‏)‏

۷.‏ پولُس و همراهانش وقتی به صور رسیدند چه کار کردند؟‏

۷ پولُس می‌دانست که معاشرت با هم‌ایمانان چقدر اهمیت دارد و مشتاق بود که با آن‌ها وقت بگذراند.‏ او و همراهانش خبر داشتند که در صور هم،‏ برادران و خواهرانی زندگی می‌کنند.‏ برای همین وقتی به آنجا رسیدند،‏ سراغ شاگردان را گرفتند و آن‌ها را پیدا کردند و احتمالاً پیش آن‌ها ماندند.‏ (‏اعما ۲۱:‏۴‏)‏ امروزه هم ما پرستندگان یَهُوَه در همه جای دنیا برادران و خواهرانی داریم که با آغوش باز از ما استقبال می‌کنند.‏ واقعاً که چه برکت بزرگی!‏

۸.‏ چرا شاگردان به پولُس گفتند که «پایش را در اورشلیم نگذارد»؟‏

۸ پولُس و همسفرانش هفت روز در صور ماندند.‏ در آن مدت اتفاقی افتاد که شاید در نگاه اول عجیب به نظر برسد.‏ شاگردان «تحت هدایت روح‌القدس چندین بار به پولُس گفتند که پایش را در اورشلیم نگذارد.‏» (‏اعما ۲۱:‏۴‏)‏ آیا یَهُوَه نظرش را عوض کرده بود و دیگر نمی‌خواست پولُس به اورشلیم برود؟‏ نه،‏ به هیچ وجه.‏ یَهُوَه از طریق روح‌القدس نشان داده بود که در اورشلیم با پولُس بدرفتاری می‌شود.‏ اما نگفته بود که پولُس نباید به آنجا برود.‏ برادران تحت هدایت روح‌القدس درست متوجه شده بودند که پولُس در اورشلیم با خطر روبرو می‌شود.‏ برای همین،‏ نگرانش شدند و از او خواستند که به آنجا نرود.‏ آن‌ها می‌خواستند از او محافظت کنند و این موضوع قابل درک است.‏ اما پولُس مصمم بود که خواست یَهُوَه را انجام دهد و به همین دلیل،‏ به سفرش به سمت اورشلیم ادامه داد.‏​—‏اعما ۲۱:‏۱۲‏.‏

۹،‏ ۱۰.‏ الف)‏ وقتی برادران از پولُس خواستند که به اورشلیم نرود،‏ او احتمالاً به یاد چه موقعیتی افتاد؟‏ ب)‏ امروزه خیلی‌ها در دنیا چه اعتقادی دارند و این طرز فکر چه تفاوتی با حرف عیسی دارد؟‏

۹ وقتی برادران از پولُس خواستند که به اورشلیم نرود،‏ شاید او به عکس‌العمل یکی از شاگردان عیسی فکر کرد.‏ وقتی عیسی به شاگردانش گفت که قرار است در اورشلیم شکنجه و کشته شود،‏ پِطرُس احساساتی شد و گفت:‏ «سَرورم،‏ به خودت سخت نگیر!‏ هیچ وقت برای تو چنین اتفاقی نمی‌افتد!‏» اما عیسی به او گفت:‏ «ای شیطان،‏ از من دور شو!‏ تو مانعی سر راه من هستی،‏ چون طرز فکر تو مثل طرز فکر انسان‌هاست،‏ نه خدا!‏» (‏مت ۱۶:‏۲۱-‏۲۳‏)‏ عیسی مصمم بود خواست خدا را انجام دهد و جانش را فدا کند.‏ پولُس هم حاضر بود زجر بکشد و حتی از جان خودش بگذرد تا خواست خدا به انجام برسد.‏ بدون شک،‏ برادرانی که در صور بودند مثل پِطرُس رسول نیّت خوبی داشتند ولی خواست یَهُوَه را تشخیص نداده بودند.‏

برادری در خدمت موعظه به ساعتش نگاه می‌کند و یکی دیگر به او نگاه می‌کند

ازخودگذشتگی،‏ لازمهٔ پیروی از مسیح

۱۰ امروزه خیلی‌ها در دنیا معتقدند که آدم نباید به خودش سخت بگیرد و بهتر است راهی را در زندگی انتخاب کند که زحمت کمتری دارد.‏ برای همین،‏ اکثراً دینی را انتخاب می‌کنند که انتظار زیادی از پیروانش ندارد.‏ اما عیسی از پیروانش خواست که طرز فکری کاملاً متفاوت داشته باشند.‏ او به آن‌ها گفت:‏ «اگر کسی بخواهد پیرو من باشد،‏ دیگر نباید دنبال خواسته‌های خودش باشد،‏ بلکه باید تیر شکنجه‌اش را بردارد و همیشه از من پیروی کند.‏» (‏مت ۱۶:‏۲۴‏)‏ پیروی از عیسی آسان نیست،‏ ولی عاقلانه‌ترین و درست‌ترین انتخاب است.‏

۱۱.‏ برادران و خواهران در صور چطور محبت و حمایتشان را به پولُس نشان دادند؟‏

۱۱ وقت آن رسیده بود که پولُس،‏ لوقا و همراهانشان به سفرشان ادامه دهند.‏ همهٔ شاگردان با زن و بچه‌هایشان آن‌ها را تا ساحل بدرقه کردند.‏ همه با هم زانو زدند،‏ دعا کردند و با آن‌ها خداحافظی کردند.‏ ما از این گزارش می‌فهمیم که برای برادران و خواهران در صور چقدر سخت بود که از پولُس خداحافظی کنند.‏ آن‌ها به پولُس نشان دادند که چقدر دوستش دارند و در کار موعظه از او حمایت می‌کنند.‏ پولُس،‏ لوقا و همراهانشان بعد از خداحافظی،‏ با یک کشتی دیگر به پِتولامائیس رفتند.‏ آن‌ها در آنجا به دیدن برادران رفتند و یک روز پیششان ماندند.‏​—‏اعما ۲۱:‏۵-‏۷‏.‏

۱۲،‏ ۱۳.‏ الف)‏ فیلیپُس در طول زندگی‌اش چه کار کرده بود؟‏ ب)‏ پدران مسیحی چطور می‌توانند از فیلیپُس سرمشق بگیرند؟‏

۱۲ در ادامه می‌خوانیم که پولُس،‏ لوقا و همراهانشان به قیصریه رسیدند و در آنجا «به خانهٔ فیلیپُسِ مبشّر»‏a رفتند.‏ (‏اعما ۲۱:‏۸‏)‏ آن‌ها حتماً از دیدن او خیلی خوشحال شدند.‏ تقریباً ۲۰ سال قبل از آن،‏ رسولان فیلیپُس را برای تقسیم غذا بین جماعت اورشلیم که تازه شکل گرفته بود انتخاب کرده بودند.‏ فیلیپُس کارنامهٔ درخشانی در خدمت موعظه داشت.‏ وقتی مسیحیان به خاطر آزار و اذیت مجبور شدند اورشلیم را ترک کنند،‏ او به سامره رفت و در آنجا شروع به موعظه کرد.‏ بعد به خواجه‌سرای اهل اتیوپی موعظه کرد و تعمیدش داد.‏ (‏اعما ۶:‏۲-‏۶؛‏ ۸:‏۴-‏۱۳،‏ ۲۶-‏۳۸‏)‏ فیلیپُس سال‌ها با وفاداری به یَهُوَه خدمت کرد.‏

۱۳ فیلیپُس در آن زمان در قیصریه زندگی می‌کرد.‏ لوقا در گزارشش او را «فیلیپُسِ مبشّر» نامید.‏ این نشان می‌دهد که او همچنان در موعظه فعال بود و هیچ وقت شور و شوقش را از دست نداده بود.‏ فیلیپُس حالا چهار دختر داشت که نبوّت می‌کردند.‏ آن‌ها از نمونهٔ خوب پدرشان الگو گرفته بودند.‏b (‏اعما ۲۱:‏۹‏)‏ پس او به احتمال زیاد خیلی تلاش کرده بود که خانواده‌اش یَهُوَه را دوست داشته باشند و به او خدمت کنند.‏ امروزه هم پدران مسیحی از فیلیپُس سرمشق می‌گیرند.‏ نمونهٔ خوب آن‌ها به بچه‌هایشان کمک می‌کند که در موعظه فعال باشند.‏

۱۴.‏ بازدید پولُس از برادران و خواهرانش چه نتیجه‌ای داشت و ما امروزه چه فرصتی داریم؟‏

۱۴ پولُس به هر جا که می‌رفت هم‌ایمانانش را پیدا می‌کرد و با آن‌ها وقت می‌گذراند.‏ مطمئناً برادران و خواهران هم مشتاق پذیرایی از پولُس و همسفرانش بودند.‏ بدون شک،‏ این بازدیدها باعث می‌شد که از ایمان همدیگر تشویق شوند.‏ (‏روم ۱:‏۱۱،‏ ۱۲‏)‏ امروزه ما هم چنین فرصتی را داریم و می‌توانیم از سرپرست حوزه و همسرش پذیرایی کنیم،‏ حتی اگر فکر می‌کنیم امکاناتمان کم است.‏ به این شکل از ایمان همدیگر تشویق می‌شویم.‏​—‏روم ۱۲:‏۱۳‏.‏

قیصریه،‏ پایتخت ایالت یهودیه

گزارشات کتاب اعمال مربوط به زمانی است که قیصریه،‏ پایتخت ایالت یهودیه در امپراتوری روم بود.‏ قیصریه مقّر فرماندار و مرکز فرماندهی نیروهای نظامی امپراتوری روم بود.‏ این شهر را هیرودیس کبیر ساخت و اسمش را به افتخار آگوستوس قیصر،‏ قیصریه نامید.‏ هر چیزی که در شهرهای دیگری برای بت‌پرستی استفاده می‌شد در این شهر وجود داشت؛‏ از جمله معبد پرستش قیصر،‏ تالارها و آمفی‌تئاترهای مختلف.‏ بیشتر ساکنان آنجا غیریهودی بودند.‏

قیصریه،‏ یک شهر بندری و مستحکم بود.‏ هیرودیس اسم این بندر جدید را سباستوس (‏یا آگوستوس)‏ گذاشت.‏ این بندر یک دیوار بلند داشت که جلوی موج‌های بزرگ را می‌گرفت تا کشتی‌ها راحت‌تر به ساحل رفت و آمد کنند.‏ هیرودیس می‌خواست این شهر بندری،‏ به جای شهر اسکندریه مهم‌ترین مرکز تجارت در شرق مدیترانه شود.‏ هرچند او به خواستش نرسید،‏ ولی قیصریه به خاطر موقعیت خوب تجاری‌اش معروف شد.‏

فیلیپُسِ مبشّر خبر خوش را در قیصریه موعظه کرد و ظاهراً بچه‌هایش را در این شهر بزرگ کرد.‏ (‏اعما ۸:‏۴۰؛‏ ۲۱:‏۸،‏ ۹‏)‏ کُرنِلیوس که افسر یکی از یگان‌های لشکر روم بود،‏ در این شهر زندگی می‌کرد و همان جا تعمید گرفت.‏​—‏اعما ۱۰:‏۱‏.‏

پولُس رسول چند بار به این شهر سر زد.‏ وقتی او پیرو عیسی شد،‏ مخالفان سعی کردند او را بکشند.‏ پس برادران با عجله پولُس را از اورشلیم به قیصریه که ۹۰ کیلومتر دورتر بود بردند تا از آنجا او را با کشتی به تارسوس بفرستند.‏ پولُس در آخر دومین و سومین سفر میسیونری‌اش از بندر قیصریه رد شد و به اورشلیم رفت.‏ (‏اعما ۹:‏۲۸-‏۳۰؛‏ ۱۸:‏۲۱،‏ ۲۲؛‏ ۲۱:‏۷،‏ ۸‏)‏ پولُس دو سال در کاخ هیرودیس در قیصریه زندانی بود.‏ او در آنجا با فِستوس،‏ فِلیکس و آگریپاس صحبت کرد و بعد با کشتی به روم رفت.‏​—‏اعما ٢٣:‏٣٣-‏٣۵؛‏ ٢۴:‏٢٧-‏٢۵:‏۴؛‏ ٢٧:‏١‏.‏

نقش زنان در جماعت مسیحی

زنان در جماعت مسیحی قرن اول چه نقشی داشتند؟‏ آیا می‌توانستند تعلیم بدهند؟‏

عیسی به پیروانش فرمان داد که خبر خوش پادشاهی را موعظه کنند و شاگرد بسازند.‏ (‏مت ۲۸:‏۱۹،‏ ۲۰؛‏ اعما ۱:‏۸‏)‏ او این فرمان را به همهٔ مسیحیان داد؛‏ یعنی به همهٔ مردان،‏ زنان،‏ دختران و پسران.‏ پیشگویی یوئیل ۲:‏۲۸ و ۲۹ این موضوع را ثابت می‌کند.‏ پِطرُس رسول نشان داد که این پیشگویی در پِنتیکاست ۳۳ م.‏ به تحقق رسید.‏ او گفت:‏ «خدا می‌گوید:‏ ‹در روزهای آخر،‏ روح خودم را بر همه نوع افراد خواهم ریخت و پسران و دخترانتان نبوّت خواهند کرد.‏ .‏ .‏ .‏ در آن روزها روح خودم را بر تمام خادمانم،‏ چه مرد چه زن،‏ خواهم ریخت و آن‌ها نبوّت خواهند کرد.‏» (‏اعما ۲:‏۱۷،‏ ۱۸‏)‏ به علاوه در این فصل خواندیم که فیلیپُس چهار دختر داشت که نبوّت می‌کردند.‏​—‏اعما ۲۱:‏۸،‏ ۹‏.‏

کتاب مقدّس خیلی واضح می‌گوید که در جماعت فقط مردان می‌توانند سرپرست یا خادم جماعت باشند و تعلیم بدهند.‏ (‏۱تیمو ۳:‏۱-‏۱۳؛‏ تیت ۱:‏۵-‏۹‏)‏ پولُس گفت:‏ «اجازه نمی‌دهم که زنان تعلیم دهند یا بر مردان تسلّط داشته باشند.‏»​—‏۱تیمو ۲:‏۱۲‏.‏

‏«حاضرم .‏ .‏ .‏ بمیرم» (‏اعما ۲۱:‏۱۰-‏۱۴‏)‏

۱۵،‏ ۱۶.‏ آگابوس چه پیامی با خودش آورده بود و این پیام چه تأثیری روی مخاطبانش گذاشت؟‏

۱۵ زمانی که پولُس پیش فیلیپُس بود،‏ آگابوس به دیدنشان آمد.‏ آگابوس قبلاً پیشگویی کرده بود که تمام زمین به قحطی شدیدی دچار می‌شود و این قحطی در زمان حکمرانی کِلودیوسِ قیصر اتفاق می‌افتد.‏ (‏اعما ۱۱:‏۲۷،‏ ۲۸‏)‏ پس همهٔ کسانی که در خانهٔ فیلیپُس جمع شده بودند،‏ می‌دانستند که او یک پیامبر است.‏ آن‌ها شاید با خودشان فکر کردند:‏ ‹چرا آگابوس به اینجا آمده؟‏ چه پیامی می‌خواهد به ما بدهد؟‏› آن‌ها در این فکرها بودند که آگابوس کمربندc پولُس را گرفت و دست و پای خودش را با آن بست.‏ بعد پیشگویی مهمی کرد.‏ او گفت:‏ «روح‌القدس می‌گوید:‏ ‹یهودیان در اورشلیم صاحب این کمربند را به همین شکل خواهند بست و او را به دست غیریهودیان تحویل خواهند داد.‏›»​—‏اعما ۲۱:‏۱۱

۱۶ مطابق این پیشگویی،‏ پولُس به اورشلیم می‌رفت و در آنجا یهودیان او را «به دست غیریهودیان» تحویل می‌دادند.‏ همهٔ کسانی که در خانهٔ فیلیپُس جمع شده بودند،‏ با شنیدن این پیام نگران شدند.‏ لوقا می‌گوید:‏ «وقتی این را شنیدیم،‏ ما و همهٔ کسانی که آنجا بودند به پولُس التماس کردیم که به اورشلیم نرود.‏ ولی پولُس گفت:‏ ‹این چه کاریست که می‌کنید؟‏ چرا سعی می‌کنید با گریه‌هایتان تصمیمم را عوض کنید؟‏ مطمئن باشید به خاطر نام عیسای سَرور،‏ حاضرم نه تنها در اورشلیم زندانی شوم،‏ بلکه حتی بمیرم.‏›»​—‏اعما ۲۱:‏۱۲،‏ ۱۳‏.‏

۱۷،‏ ۱۸.‏ پولُس چطور نشان داد که مصمم است خواست یَهُوَه را انجام دهد و واکنش برادران چه بود؟‏

۱۷ بیایید آن لحظه را تصوّر کنیم.‏ لوقا و برادران دیگر به پولُس التماس می‌کردند که به اورشلیم نرود.‏ بعضی از آن‌ها گریه می‌کردند.‏ پولُس می‌دانست که آن‌ها از روی محبت و نگرانی این کارها را می‌کنند.‏ او با دلسوزی به آن‌ها گفت:‏ «چرا سعی می‌کنید .‏ .‏ .‏ تصمیمم را عوض کنید؟‏» یا طبق ترجمه‌ای دیگر،‏ «چرا شما دل مرا می‌شکنید؟‏» او مصمم بود که خواست یَهُوَه را انجام دهد.‏ پولُس قبلاً اجازه نداده بود که برادران در صور مانع رفتنش به اورشلیم شوند.‏ الآن هم اجازه نمی‌داد که برادران در قیصریه تصمیمش را عوض کنند.‏ او به آن‌ها توضیح داد که چرا باید به اورشلیم برود.‏ پولُس واقعاً ارادهٔ قوی‌ای داشت و شجاع بود!‏ او هم مثل عیسی مصمم بود که به اورشلیم برود.‏ (‏عبر ۱۲:‏۲‏)‏ او نمی‌خواست که جانش را از دست بدهد،‏ اما حتی اگر این اتفاق می‌افتاد،‏ افتخار می‌کرد که به خاطر پیروی از عیسی کشته شود.‏

۱۸ واکنش برادران چه بود؟‏ آن‌ها به تصمیم پولُس احترام گذاشتند.‏ لوقا می‌گوید:‏ «وقتی دیدیم که او تصمیمش را عوض نمی‌کند،‏ دیگر اصرار نکردیم و گفتیم:‏ ‹هر چه خواست یَهُوَه است،‏ همان بشود.‏›» (‏اعما ۲۱:‏۱۴‏)‏ کسانی که از پولُس خواهش می‌کردند به اورشلیم نرود دیگر چیزی نگفتند.‏ آن‌ها به حرف‌های پولُس گوش کردند و متوجه شدند که باید خواست یَهُوَه را بپذیرند؛‏ هرچند که این کار برایشان سخت بود.‏ پولُس قدم در راهی گذاشته بود که در نهایت منجر به مرگش می‌شد.‏ اگر دوستان پولُس به جای منصرف کردن او،‏ از تصمیمش حمایت می‌کردند،‏ می‌توانستند این راه سخت را برایش آسان‌تر کنند.‏

۱۹.‏ ما از اتفاقی که برای پولُس افتاد چه درسی می‌گیریم؟‏

۱۹ ما از اتفاقی که برای پولُس افتاد درس مهمی می‌گیریم.‏ اگر برادر یا خواهری تصمیم گرفته است که ازخودگذشتگی کند تا بیشتر بتواند به یَهُوَه خدمت کند،‏ نباید جلوی او را بگیریم.‏ این نکته فقط وقتی که پای مرگ و زندگی در میان است کاربرد ندارد،‏ بلکه در موقعیت‌های زیادی می‌توانیم از آن استفاده کنیم.‏ مثلاً،‏ برای خیلی از پدر و مادرهای مسیحی سخت است که فرزندشان برای خدمت به یَهُوَه به جای دوری برود.‏ اما آن‌ها هیچ وقت نمی‌خواهند او را منصرف کنند.‏ خواهری از انگلیس به اسم فیلیس که تنها دخترش برای خدمت میسیونری به آفریقا رفت،‏ می‌گوید:‏ «واقعاً زیر فشار بودم.‏ دوری از دخترم برایم خیلی سخت بود.‏ اما همزمان به او افتخار می‌کردم.‏ خیلی دعا کردم.‏ این تصمیم خودش بود و من نمی‌خواستم نظرش را عوض کنم.‏ خودم به او یاد داده بودم که در زندگی‌اش به یَهُوَه اولویت بدهد!‏ او طی ۳۰ سال گذشته در کشورهای مختلف به یَهُوَه خدمت کرده است.‏ من هر روز به خاطر وفاداری دخترم از یَهُوَه تشکر می‌کنم.‏» ما هم می‌خواهیم از برادران و خواهرانی که برای خدمت به یَهُوَه ازخودگذشتگی می‌کنند حمایت کنیم.‏

تصاویری از پدر و مادر و یک زن و شوهر میسیونر:‏ ۱)‏ آن مادر و پدر با خوشحالی به کسی زنگ می‌زنند.‏ ۲)‏ آن زوج با خوشحالی تلفنشان را جواب می‌دهند.‏

بیایید هم‌ایمانان خود را به خاطر ازخودگذشتگی‌هایشان تحسین کنیم

‏«برادران با شادی زیاد از ما استقبال کردند» (‏اعما ۲۱:‏۱۵-‏۱۷‏)‏

۲۰،‏ ۲۱.‏ ما از کجا می‌دانیم که پولُس دوست داشت با هم‌ایمانانش وقت بگذراند و چرا می‌خواست کنار آن‌ها باشد؟‏

۲۰ پولُس و همراهانش در تمام مدت سفرشان به اورشلیم،‏ دنبال فرصت‌هایی بودند که برادران و خواهرانشان را ملاقات کنند.‏ در صور،‏ شاگردان را پیدا کردند و هفت روز پیششان ماندند.‏ در پِتولامائیس،‏ به دیدن برادران و خواهران رفتند و یک روز آنجا ماندند.‏ در قیصریه هم چند روز خانهٔ فیلیپُس بودند.‏ بعد از آن،‏ پولُس آمادهٔ سفر شد و به راهش ادامه داد.‏ چند نفر از برادران قیصریه برای این که به پولُس نشان دهند که با دل و جان از او حمایت می‌کنند،‏ او و همراهانش را تا اورشلیم همراهی کردند و به خانهٔ یکی از مسیحیان قدیمی به اسم مِناسون بردند.‏ وقتی به اورشلیم رسیدند،‏ برادران با شادی زیاد از آن‌ها استقبال کردند.‏​—‏اعما ۲۱:‏۱۷‏.‏

۲۱ واضح است که پولُس از وقت گذراندن با هم‌ایمانانش لذّت می‌برد و تشویق می‌شد؛‏ درست همان طور که ما امروزه از بودن در کنار برادران و خواهرانمان دلگرم می‌شویم.‏ بدون شک آن دلگرمی‌ها به او قدرت داد تا با مخالفانش که می‌خواستند او را به قتل برسانند،‏ روبرو شود.‏

a کادر «‏قیصریه،‏ پایتخت ایالت یهودیه‏» ملاحظه شود.‏

b کادر «‏نقش زنان در جماعت مسیحی‏» ملاحظه شود.‏

c در آن زمان کمربند،‏ پارچهٔ بلندی بود که دور کمرشان می‌بستند و پول و چیزهای دیگر را در آن قرار می‌دادند.‏

    نشریات فارسی (۱۹۹۳-‏۲۰۲۵)‏
    خروج
    ورود
    • فارسی
    • هم‌رسانی
    • تنظیم سایت
    • Copyright © 2025 Watch Tower Bible and Tract Society of Pennsylvania
    • شرایط استفاده
    • حفظ اطلاعات شخصی
    • تنظیمات مربوط به حریم شخصی
    • JW.ORG
    • ورود
    هم‌رسانی