کتابخانهٔ آنلاین نشریات شاهدان یَهُوَه
کتابخانهٔ آنلاین
نشریات شاهدان یَهُوَه
فارسی
  • کتاب مقدّس
  • نشریات
  • جلسات
  • دآ درس ۳۴ ص ۸۴-‏ص ۸۵ بند ۲
  • جِدعون مِدیانیان را شکست داد

ویدیویی برای انتخاب شما موجود نیست.

متأسفانه، پخش ویدیو ممکن نیست.

  • جِدعون مِدیانیان را شکست داد
  • درس‌های آموزنده از کتاب مقدّس
  • مطالب مشابه
  • جدعون و ۳۰۰ نفر از مردانش
    کتاب من از داستان‌های کتاب مقدّس
  • پیران جماعت،‏ از جِدعون سرمشق بگیرید
    برج دیده‌بانی (‏برای مطالعه در جماعات)‏ ۲۰۲۳
  • یَهُوَه بهترین دوستمان
    برج دیده‌بانی ۲۰۱۴
  • ‏«با همین قدرتی که داری برو»‏
    خدمت و راه زندگی ما مسیحیان—‏جزوهٔ کار و آموزش—۲۰۲۱
درس‌های آموزنده از کتاب مقدّس
دآ درس ۳۴ ص ۸۴-‏ص ۸۵ بند ۲
جِدعون و مردانش شیپورها را به صدا در می‌آورند،‏ کوزه‌ها را می‌شکنند،‏ مشعل‌ها را تکان می‌دهند و فریاد می‌زنند

درس ۳۴

جِدعون مِدیانیان را شکست داد

با گذشت زمان،‏ اسرائیلیان دوباره از یَهُوَه دور شدند و شروع به پرستش خداهای دروغی کردند.‏ مِدیانیان هفت سال حیوانات اسرائیلیان را می‌دزدیدند و محصولاتشان را از بین می‌بردند.‏ اسرائیلیان برای نجات از دست مِدیانیان،‏ در غارها و کوه‌ها مخفی می‌شدند.‏ آن‌ها به یَهُوَه التماس کردند که نجاتشان بدهد.‏ پس یَهُوَه فرشته‌ای فرستاد که پیش مرد جوانی به اسم جِدعون برود.‏ فرشته به او گفت:‏ ‹یَهُوَه تو را انتخاب کرده تا جنگجوی پرقدرتی باشی.‏› جِدعون پرسید:‏ ‹من چطور می‌توانم اسرائیلیان را نجات بدهم؟‏ من که ارزشی ندارم.‏›‏

جِدعون چطور می‌توانست بفهمد که یَهُوَه او را انتخاب کرده است؟‏ او مقداری پشم گوسفند روی زمین گذاشت و به یَهُوَه گفت:‏ ‹اگر فردا صبح،‏ این پشم‌ها از شبنم خیس شده باشند،‏ ولی زمین هنوز خشک باشد،‏ مطمئن می‌شوم که می‌خواهی به وسیلهٔ من اسرائیل را نجات بدهی.‏› صبح روز بعد،‏ پشم‌ها کاملاً خیس شده بودند،‏ ولی زمین خشک بود!‏ جِدعون یک بار دیگر از یَهُوَه درخواست کرد و گفت که فردا صبح این اتفاق برعکس شود،‏ یعنی پشم‌ها خشک بمانند ولی زمین خیس باشد.‏ وقتی این اتفاق افتاد،‏ جِدعون بالاخره مطمئن شد که یَهُوَه او را انتخاب کرده است.‏ او سربازانش را برای جنگ با مِدیانیان جمع کرد.‏

یَهُوَه به جِدعون گفت:‏ ‹من اسرائیلیان را پیروز می‌کنم.‏ ولی چون تعداد سربازانت خیلی زیاد است،‏ شاید فکر کنی که با قدرت خودت در این جنگ پیروز شده‌ای.‏ به سربازانت بگو هر کسی که می‌ترسد،‏ به خانه‌اش برگردد.‏› پس ۲۲٬۰۰۰ سرباز به خانه‌هایشان برگشتند و ۱۰٬۰۰۰ سرباز باقی ماندند.‏ اما یَهُوَه گفت:‏ ‹تعداد سربازانت هنوز خیلی زیاد است.‏ آن‌ها را کنار رودخانه ببر و از آن‌ها بخواه که از آب رودخانه بخورند.‏ فقط سربازانی را نگه دار که موقع آب خوردن حواسشان به حملهٔ دشمن باشد.‏› فقط ۳۰۰ نفر از سربازان موقع آب خوردن هوشیار و مراقب بودند.‏ یَهُوَه قول داد که همین تعدادِ کم،‏ ۱۳۵٬۰۰۰ سرباز مِدیانی را شکست می‌دهند.‏

همان شب،‏ یَهُوَه به جِدعون گفت:‏ ‹الآن موقع حمله به مِدیانیان است!‏› جِدعون به هر کدام از سربازانش یک شیپور و یک کوزهٔ بزرگ داد که داخل هر کوزه یک مشعل بود.‏ او به آن‌ها گفت:‏ ‹به من نگاه کنید و دقیقاً همان کاری را بکنید که من می‌کنم.‏› جِدعون شیپورش را به صدا درآورد،‏ کوزه‌اش را شکست،‏ مشعل خودش را تکان داد و فریاد زد:‏ ‹شمشیر یَهُوَه و جِدعون!‏› همهٔ ۳۰۰ سربازش همین کار را کردند.‏ مِدیانیان،‏ وحشت‌زده به هر طرف فرار کردند.‏ در این هرج‌ومرج،‏ آن‌ها شروع به کشتن همدیگر کردند.‏ یَهُوَه یک بار دیگر به اسرائیلیان کمک کرد تا دشمنانشان را شکست دهند.‏

سربازان مِدیانی ترسیده‌اند

‏«قدرت فوق‌العادهٔ ما از خداست،‏ نه از خودمان.‏»—‏۲قُرِنتیان ۴:‏۷

سؤال:‏ یَهُوَه چطور به جِدعون ثابت کرد که او را انتخاب کرده است؟‏ چرا فقط ۳۰۰ سرباز در لشکر جِدعون باقی ماندند؟‏

داوران ۶:‏۱–‏۱۶؛‏ ۶:‏۳۶–‏۷:‏۲۵؛‏ ۸:‏۲۸

    نشریات فارسی (۱۹۹۳-‏۲۰۲۵)‏
    خروج
    ورود
    • فارسی
    • هم‌رسانی
    • تنظیم سایت
    • Copyright © 2025 Watch Tower Bible and Tract Society of Pennsylvania
    • شرایط استفاده
    • حفظ اطلاعات شخصی
    • تنظیمات مربوط به حریم شخصی
    • JW.ORG
    • ورود
    هم‌رسانی