کتابخانهٔ آنلاین نشریات شاهدان یَهُوَه
کتابخانهٔ آنلاین
نشریات شاهدان یَهُوَه
فارسی
  • کتاب مقدّس
  • نشریات
  • جلسات
  • دآ درس ۶۳ ص ۱۵۰-‏ص ۱۵۱ بند ۱
  • نوشتهٔ روی دیوار

ویدیویی برای انتخاب شما موجود نیست.

متأسفانه، پخش ویدیو ممکن نیست.

  • نوشتهٔ روی دیوار
  • درس‌های آموزنده از کتاب مقدّس
  • مطالب مشابه
  • دستخطی بر دیوار
    کتاب من از داستان‌های کتاب مقدّس
  • قوم خدا بابل را ترک می‌کند
    کتاب من از داستان‌های کتاب مقدّس
  • چهار کلمه‌ای که جهان را دگرگون ساخت
    به نبوت دانیال توجه کنید!‏
  • حاکمی مغرور امپراتوریش را از دست می‌دهد
    برج دیده‌بانی ۱۹۹۸
درس‌های آموزنده از کتاب مقدّس
دآ درس ۶۳ ص ۱۵۰-‏ص ۱۵۱ بند ۱
یک دست روی دیوار نوشت

درس ۶۳

نوشتهٔ روی دیوار

با گذشت زمان،‏ بِلشَصَّر پادشاه بابِل شد.‏ یک شب،‏ او هزار نفر از مهم‌ترین افراد سرزمینش را به یک مهمانی بزرگ دعوت کرد.‏ او به خدمتکارانش دستور داد جام‌های طلایی را که نِبوکَدنَصَّر از معبد یَهُوَه برداشته بود،‏ بیاورند.‏ بِلشَصَّر و مهمانانش در آن جام‌ها شراب خوردند و خداهای خودشان را ستایش کردند.‏ ناگهان دست یک انسان ظاهر شد و کلمه‌های اسرارآمیزی را روی دیوار سالن غذاخوری نوشت.‏

بِلشَصَّر خیلی ترسید.‏ او جادوگرانش را صدا کرد و به آن‌ها قول داد و گفت:‏ ‹اگر کسی بتواند معنی این کلمه‌ها را برای من توضیح بدهد،‏ او را سومین شخص قدرتمند در بابِل می‌کنم.‏› آن‌ها تلاش کردند،‏ ولی هیچ‌کدامشان نتواستند معنی آن کلمه‌ها را توضیح بدهند.‏ بعد ملکه وارد شد و گفت:‏ ‹مردی به اسم دانیال هست که قبلاً معنی خواب‌ها و راه حل معماها را برای نِبوکَدنَصَّر توضیح می‌داد.‏ او می‌تواند معنی این کلمه‌ها را به تو بگوید.‏›‏

دانیال را پیش پادشاه آوردند.‏ بِلشَصَّر به او گفت:‏ ‹اگر بتوانی این نوشته را بخوانی و معنی‌اش را توضیح بدهی،‏ یک گردنبندِ طلا به تو می‌دهم و تو را سومین شخص قدرتمند در بابِل می‌کنم.‏› دانیال گفت:‏ ‹من هدیه‌های تو را نمی‌خواهم،‏ ولی معنی این نوشته را به تو می‌گویم.‏ پدر تو،‏ نِبوکَدنَصَّر مرد مغروری بود،‏ ولی یَهُوَه او را فروتن کرد.‏ تو از همهٔ اتفاق‌هایی که برای او افتاد خبر داری،‏ ولی وقتی در جام‌های معبد یَهُوَه شراب خوردی به یَهُوَه بی‌احترامی کردی.‏ پس خدا این کلمه‌ها را نوشته است:‏ مِنِه،‏ مِنِه،‏ ثِقِل و پَرسین.‏ معنی این کلمه‌ها این است که مادها و پارس‌ها بابِل را شکست می‌دهند و تو دیگر پادشاه نخواهی بود.‏›‏

سربازان کوروش پادشاه از بستر رودخانه به سمت دروازهٔ بابِل رفتند

دورتادور شهر بابِل دیوارهای پهن و محکم و یک رودخانهٔ عمیق بود که از آن شهر محافظت می‌کرد؛‏ پس به نظر می‌رسید که هیچ‌کس نمی‌تواند شهر بابِل را بگیرد.‏ اما همان شب،‏ مادها و پارس‌ها حمله کردند.‏ پادشاه پارس،‏ کوروش،‏ مسیر آب رودخانه را عوض کرد تا سربازانش بتوانند از آن رد شوند و به دروازه‌های شهر برسند.‏ وقتی به آنجا رسیدند،‏ دروازه‌ها باز بودند!‏ ارتش کوروشِ پادشاه وارد شهر شد،‏ شهر را گرفت و پادشاه بابِل را کشت.‏ بعد کوروش،‏ پادشاه بابِل شد.‏

کوروش در اولین سال پادشاهی‌اش اعلام کرد:‏ ‹یَهُوَه به من گفته است که معبد او را در اورشلیم بازسازی کنم.‏ هر کس که از قوم اوست و می‌خواهد برای این کار کمک کند،‏ آزاد است که برود.‏› پس همان‌طور که یَهُوَه قول داده بود،‏ ۷۰ سال بعد از خرابی اورشلیم،‏ خیلی از یهودیان به خانه‌هایشان برگشتند.‏ کوروش جام‌ها و ظرف‌های طلا و نقره‌ای را که نِبوکَدنَصَّر از معبد یَهُوَه برداشته بود،‏ برگرداند.‏ آیا دقت کردی که یَهُوَه چطور از کوروش استفاده کرد تا به قومش کمک کند؟‏

‏‹سقوط کرده!‏ بابِل بزرگ سقوط کرده!‏ آن شهر محل زندگی دیوها شده است!‏›—‏مکاشفه ۱۸:‏۲

سؤال:‏ معنی نوشتهٔ روی دیوار چه بود؟‏ یَهُوَه به کوروش گفت که چه کار کند؟‏

عِزرا ۱:‏۱-‏۱۱؛‏ دانیال ۵:‏۱-‏۳۰؛‏ اِشَعْیا ۴۴:‏۲۷–‏۴۵:‏۲؛‏ اِرْمیا ۲۵:‏۱۱،‏ ۱۲

    نشریات فارسی (۱۹۹۳-‏۲۰۲۵)‏
    خروج
    ورود
    • فارسی
    • هم‌رسانی
    • تنظیم سایت
    • Copyright © 2025 Watch Tower Bible and Tract Society of Pennsylvania
    • شرایط استفاده
    • حفظ اطلاعات شخصی
    • تنظیمات مربوط به حریم شخصی
    • JW.ORG
    • ورود
    هم‌رسانی