کتابخانهٔ آنلاین نشریات شاهدان یَهُوَه
کتابخانهٔ آنلاین
نشریات شاهدان یَهُوَه
فارسی
  • کتاب مقدّس
  • نشریات
  • جلسات
  • دآ درس ۹۷ ص ۲۲۶-‏ص ۲۲۷ بند ۲
  • روح‌القدس به کُرنِلیوس داده شد

ویدیویی برای انتخاب شما موجود نیست.

متأسفانه، پخش ویدیو ممکن نیست.

  • روح‌القدس به کُرنِلیوس داده شد
  • درس‌های آموزنده از کتاب مقدّس
  • مطالب مشابه
  • پطرس کرنیلیوس را ملاقات می‌کند
    کتاب من از داستان‌های کتاب مقدّس
  • ‏«خدا تبعیض قائل نمی‌شود»‏
    دربارهٔ پادشاهی خدا شهادتی کامل دهید
  • ایمان گرانبهای خود را حفظ کنیم!‏
    برج دیده‌بانی ۱۹۹۷
  • مانند پِطرُس دست از تلاش نکشید
    برج دیده‌بانی (‏برای مطالعه در جماعات)‏ ۲۰۲۳
لینک‌های بیشتر
درس‌های آموزنده از کتاب مقدّس
دآ درس ۹۷ ص ۲۲۶-‏ص ۲۲۷ بند ۲
کرنِلیوس پِطرُس را به خانه‌اش پذیرفت

درس ۹۷

روح‌القدس به کُرنِلیوس داده شد

در شهر قیصریه مردی به نام کُرنِلیوس زندگی می‌کرد که یکی از افسران مهم ارتش روم بود.‏ او یهودی نبود،‏ ولی یهودیان به او احترام می‌گذاشتند.‏ او مردی سخاوتمند بود و به فقیران و نیازمندان کمک می‌کرد.‏ کُرنِلیوس به یَهُوَه ایمان داشت و مرتب به او دعا می‌کرد.‏ یک روز،‏ فرشته‌ای به کُرنِلیوس ظاهر شد و گفت:‏ ‹خداوند دعاهای تو را شنیده است.‏ حالا چند نفر را به شهر یافا بفرست تا پِطرُس را که آنجاست پیدا کنند و از او بخواهند که پیش تو بیاید.‏› کُرنِلیوس فوراً سه مرد را به یافا که در جنوب قیصریه بود و ۵۰ کیلومتر با آنجا فاصله داشت،‏ فرستاد.‏

همان وقت،‏ پِطرُس در یافا یک رؤیا دید.‏ او در رؤیا حیواناتی را دید که یهودیان اجازهٔ خوردن آن‌ها را نداشتند و صدایی شنید که به او گفت:‏ ‹بخور!‏› پِطرُس جواب داد:‏ ‹من هیچ‌وقت در تمام عمرم حیوان ناپاکی نخورده‌ام.‏› بعد آن صدا به او گفت:‏ ‹نگو که این حیوانات ناپاک هستند،‏ چون حالا آن‌ها از دید خدا پاک هستند.‏› آن صدا همین طور به پِطرُس گفت:‏ ‹سه نفر الآن جلوی درِ خانه‌ات هستند.‏ با آن‌ها برو.‏› پِطرُس جلوی در رفت و از آن مردان پرسید که چرا آمده‌اند.‏ آن‌ها جواب دادند:‏ ‹کُرنِلیوس،‏ افسر ارتش روم ما را فرستاده و از ما خواسته که تو را به خانه‌اش در قیصریه ببریم.‏› پِطرُس از آن‌ها خواست که مهمان او باشند و شب را آنجا بمانند.‏ روز بعد،‏ او همراه آن مردان به طرف قیصریه راه افتاد و بعضی از برادران هم که اهل یافا بودند،‏ با آن‌ها رفتند.‏

وقتی کُرنِلیوس پِطرُس را دید،‏ جلوی پاهایش به خاک افتاد.‏ ولی پِطرُس گفت:‏ ‹بلند شو!‏ من هم مثل تو یک انسانم.‏ با این که یهودیان به خانه‌های غیریهودیان نمی‌روند،‏ ولی خدا به من گفت که به خانهٔ تو بیایم.‏ لطفاً بگو چرا خواستی که پیش تو بیایم.‏›‏

کُرنِلیوس به پِطرُس گفت:‏ ‹چهار روز پیش،‏ وقتی به خدا دعا می‌کردم فرشته‌ای به من ظاهر شد و گفت که دنبال تو بفرستم و از تو بخواهم که به اینجا بیایی.‏ لطفاً کلام یَهُوَه خدا را به ما یاد بده.‏› پِطرُس گفت:‏ ‹الان می‌فهمم که خدا تبعیض قائل نمی‌شود و هر کسی را که بخواهد او را پرستش کند،‏ قبول می‌کند.‏› پِطرُس چیزهای زیادی دربارهٔ عیسی به آن‌ها یاد داد.‏ بعد روح‌القدس روی کُرنِلیوس و همهٔ کسانی که با او بودند قرار گرفت و همهٔ آن‌ها تعمید گرفتند.‏

‏«از هر نژاد و قومی،‏ هر کسی که برای خدا احترام قائل باشد و کارهای درست انجام دهد،‏ مورد قبول اوست.‏»—‏اعمال ۱۰:‏۳۵

سؤال:‏ چرا پِطرُس نخواست حیوانات ناپاک را بخورد؟‏ چرا یَهُوَه به پِطرُس گفت که به خانهٔ یک مرد غیریهودی برود؟‏

اعمال ۱۰:‏۱-‏۴۸

    نشریات فارسی (۱۹۹۳-‏۲۰۲۵)‏
    خروج
    ورود
    • فارسی
    • هم‌رسانی
    • تنظیم سایت
    • Copyright © 2025 Watch Tower Bible and Tract Society of Pennsylvania
    • شرایط استفاده
    • حفظ اطلاعات شخصی
    • تنظیمات مربوط به حریم شخصی
    • JW.ORG
    • ورود
    هم‌رسانی