کتابخانهٔ آنلاین نشریات شاهدان یَهُوَه
کتابخانهٔ آنلاین
نشریات شاهدان یَهُوَه
فارسی
  • کتاب مقدّس
  • نشریات
  • جلسات
  • ب۹۵ ۱/‏۱۰ ص ۵-‏۶
  • حسادت تقریباً زندگی‌ام را تباه کرد

ویدیویی برای انتخاب شما موجود نیست.

متأسفانه، پخش ویدیو ممکن نیست.

  • حسادت تقریباً زندگی‌ام را تباه کرد
  • برج دیده‌بانی ۱۹۹۵
  • مطالب مشابه
  • محبت بر حسادت چیره می‌شود
    برج دیده‌بانی ۱۹۹۵
  • غیرت برای پرستش پاک یَهُوَه
    برج دیده‌بانی ۱۹۹۵
  • حسادت آنچه که باید درباره‌اش بدانید
    برج دیده‌بانی ۱۹۹۵
  • یوسف قربانی حسادت شد
    خدمت و راه زندگی ما مسیحیان—‏جزوهٔ کار و آموزش—۲۰۲۰
لینک‌های بیشتر
برج دیده‌بانی ۱۹۹۵
ب۹۵ ۱/‏۱۰ ص ۵-‏۶

حسادت تقریباً زندگی‌ام را تباه کرد

هنگامی که با شوهر دومم،‏ مارک،‏ ازدواج کردم،‏ حسادت واقعاً به نحو بدی بتدریج در من بوجود آمد.‏a ما باید به طور شریکی از چند فرزند ناتنی مراقبت می‌کردیم و گاهگاهی با همسران سابقمان تماس می‌داشتیم.‏ گاهی اوقات،‏ وضعیت غیرقابل تحمل می‌شد.‏ هر موقع که درگیری خانوادگی به وجود می‌آمد،‏ به نظر می‌رسید که مارک طرف من را نمی‌گیرد.‏ کم کم حس کردم که او هنوز به همسر سابقش علاقه‌مند است.‏ به جای اینکه بر حس حسادتم غلبه یابم،‏ اجازه دادم که این حس بر زندگیم غلبه یابد.‏ هر وقت که همسر سابق مارک دور و بر ما بود،‏ احساس خطر می‌کردم.‏

به طور دائم مارک را تحت نظر داشتم،‏ حتی به چشمانش دقت می‌کردم که ببینم به کجا نگاه می‌کند.‏ در نگاههایش چیزهایی را می‌خواندم که او حتی به فکرش نرسیده بود.‏ گاهی اوقات علناً او را متهم می‌کردم که هنوز به همسر سابقش علاقه‌مند است.‏ در یک موقعیت،‏ او چنان ناراحت شد که بلند شد و مجمع مسیحی را ترک کرد.‏ من خودم را در مقابل یَهُوَه مقصر حس کردم.‏ باعث بدبختی زندگی خانوادگی‌ام شدم،‏ چون بچه‌ها نیز در نهایت تحت تأثیر قرار می‌گرفتند.‏ بخاطر کاری که می‌کردم از خودم متنفر بودم،‏ اما فرقی نمی‌کرد که چقدر سعی و کوشش می‌کنم،‏ اصلاً به نظر نمی‌رسید که بتوانم بر حسادتم غلبه یابم.‏

مارک به جای اینکه به من کمک کند،‏ شروع به تلافی کرد.‏ وقتی که او را متهم می‌کردم،‏ فریادش را بر من بلند می‌کرد که «حسودی،‏ فقط حسودی.‏» حتی به نظر می‌رسید که عمداً حسادتم را برمی‌انگیزد.‏ شاید فکر می‌کرد که این کار،‏ حسادتم را خوب می‌کند،‏ ولی فقط مسئله را بدتر می‌کرد.‏ او شروع به نگاه کردن به زنهای دیگر کرد و می‌گفت که چقدر زیبا به نظر می‌رسند.‏ این باعث می‌شد که خودم را حتی حقیرتر و مطرود حس کنم.‏ این به مرحله‌ای رسید که حس دیگری —‏ نفرت —‏ چهرهٔ زشت خود را نشان داد.‏ من در آن مرحله چنان آشفته بودم که فقط می‌خواستم او و خانواده‌اش از زندگی‌ام بیرون بروند.‏

هنگامی که کتاب مقدس می‌گوید:‏ «حسد پوسیدگئ استخوانها است،‏» واقعاً درست است.‏ (‏امثال ۱۴:‏⁠۳۰‏)‏ حالا دیگر سلامتی‌ام کم کم تحت تأثیر قرار گرفته بود.‏ دچار زخم معده‌ای شدم که مدت زیادی طول کشید تا بهبود یابد.‏ با مشکوک بودن به هر کاری که مارک انجام می‌داد،‏ به بدبخت کردن زندگیم ادامه دادم.‏ جیبهایش را می‌گشتم و اگر شماره تلفنهایی پیدا می‌کردم،‏ تلفن می‌کردم تا ببینم چه کسی جواب می‌دهد.‏ در عمق وجودم خیلی از خودم خجالت می‌کشیدم،‏ در مقابل یَهُوَه خجالت می‌کشیدم و به این خاطر گریه می‌کردم.‏ ولی با وجود این نمی‌توانستم مانع خودم شوم.‏ من بدترین دشمن خودم بودم.‏

از لحاظ‍ روحانی به اندازه‌ای لطمه دیدم که دیگر نمی‌توانستم دعا کنم.‏ من یَهُوَه را دوست داشتم و واقعاً دلم می‌خواست کاری را که درست است انجام دهم.‏ از همهٔ آیه‌هایی که به شوهران و زنان مربوط می‌شدند،‏ آگاهی داشتم،‏ ولی قادر به اجرای آنها نبودم.‏ با وجود این واقعیت که دارای فرزندان دوست‌داشتنیی بودم،‏ برای اولین بار در زندگی‌ام دیگر نمی‌خواستم زنده باشم.‏

پیران جماعت مشوق بزرگی بودند و نهایت سعی خود را برای کمک به من کردند.‏ ولی هنگامی که موضوع حسادتم را پیش کشیدند،‏ به دلیل خجالت،‏ منکر آن می‌شدم و نمی‌خواستم قبول کنم که چنین مشکلی دارم.‏

سرانجام،‏ سلامتی‌ام تا اندازه‌ای رو به وخامت گذاشت که مجبور بودم برای عمل جراحی به بیمارستان بروم.‏ در مدتی که آنجا بودم به این مطلب پی بردم که زندگی نمی‌تواند این طور که هست پیش برود.‏ من و مارک تصمیم گرفتیم که سه ماه از یکدیگر جدا باشیم تا بدون درگیریهای عاطفی،‏ موقعیتمان را بررسی کنیم.‏ در طول این مدت اتفاق شگفت‌انگیزی رخ داد.‏ در مجلهٔ بیدار شوید!‏ مقاله‌ای تحت عنوان «کمک به فرزندان بالغ کسانی که الکلی هستند» منتشر شد.‏b

می‌دانید،‏ مادر من یک شخص الکلی بود.‏ اگرچه از لحاظ جسمی مورد بدرفتاری قرار نگرفته بودم،‏ ولی پدر و مادرم هرگز نسبت به یکدیگر یا به من محبت جسمانی نشان ندادند.‏ حتی نمی‌توانم به خاطر بیاورم که مادرم مرا در آغوش گرفته باشد،‏ یا به من گفته باشد که دوستم دارد.‏ بنابراین من در واقع طوری بزرگ شدم که دقیقاً نمی‌دانستم چگونه محبت کنم،‏ و به همان درجهٔ اهمیت،‏ چگونه مورد محبت قرار گیرم.‏

مادرم اغلب راجع به روابط نامشروع پدرم صحبت می‌کرد و می‌گفت که نمی‌تواند به او اعتماد کند.‏ بنابراین فکر می‌کنم طوری بزرگ شدم که در کل به مردان اعتماد نداشته باشم.‏ همیشه به سبب تربیتی که داشتم خودم را حقیرتر از دیگران،‏ بخصوص حقیرتر از زنان دیگر حس می‌کردم.‏ خواندن آن مقالهٔ بیدار شوید!‏ به من کمک کرد تا مفهوم این چیزها را درک کنم.‏ برای اولین بار به علل اصلی مشکلم که به حسادت مربوط می‌شد،‏ پی بردم.‏

مقالهٔ بیدار شوید!‏ را به شوهرم،‏ مارک،‏ نشان دادم و این مقاله به او نیز کمک کرد تا مرا بهتر درک کند.‏ طولی نکشید که من و او توانستیم پندی را که کتاب مقدس به زوجهایی که در فکر جدایی هستند می‌دهد،‏ دنبال کنیم.‏ ما آشتی کردیم.‏ (‏۱قرنتیان ۷:‏⁠۱۰،‏ ۱۱‏)‏ اکنون زندگی زناشویی ما بهتر از همیشه است.‏ ما اکثر کارها را بویژه هنگامی که شامل فعالیتهای مسیحی می‌شوند،‏ با یکدیگر انجام می‌دهیم.‏ مارک همدلی بیشتری نشان می‌دهد.‏ تقریباً هر روز به من می‌گوید که چقدر دوستم دارد،‏ و حالا واقعاً این را باور می‌کنم.‏

هر وقت باخبر می‌شوم که به نحوی با همسر سابق مارک برخورد خواهیم کرد،‏ به یَهُوَه دعا می‌کنم که به من نیرو بدهد،‏ و از او می‌خواهم که مرا یاری دهد تا به طریقی که یک مسیحی بالغ عمل می‌کند،‏ رفتار کنم.‏ و همینطور هم می‌شود.‏ حتی حس دشمنی‌ام نسبت به او در حال برطرف شدن است.‏ دیگر به افکار منفی نمی‌پردازم یا اجازه نمی‌دهم که قدرت تخیلم از کنترل خارج شود.‏

هنوز کمی حس حسادت به من دست می‌دهد.‏ فقط زندگی کامل در دنیای جدید خدا مرا از این حس،‏ نجات خواهد داد.‏ در این فاصله،‏ یاد گرفته‌ام به جای اینکه بگذارم حسادت بر من غلبه کند،‏ من بر حسادت غلبه کنم.‏ بله،‏ حسادت تقریباً زندگی‌ام را تباه کرد،‏ ولی به شکرانهٔ یَهُوَه و سازمان او،‏ اکنون شخص بسیار سعادتمندتری هستم،‏ و سلامتی‌ام به حالت طبیعی خود برگشته است.‏ یکبار دیگر رابطهٔ محکمی را با خدای خود،‏ یَهُوَه،‏ برقرار کرده‌ام.‏ —‏ نامهٔ ارسالی.‏

‏[پاورقی‌ها]‏

a این نام تغییر داده شده است.‏

b بیدار شوید!‏ ۲۲ مه ۱۹۹۲،‏ صفحه‌های ۸-‏۱۲ ملاحظه شود.‏

    نشریات فارسی (۱۹۹۳-‏۲۰۲۵)‏
    خروج
    ورود
    • فارسی
    • هم‌رسانی
    • تنظیم سایت
    • Copyright © 2025 Watch Tower Bible and Tract Society of Pennsylvania
    • شرایط استفاده
    • حفظ اطلاعات شخصی
    • تنظیمات مربوط به حریم شخصی
    • JW.ORG
    • ورود
    هم‌رسانی