به رحمت یَهُوَه اقتدا کن
«پس رحیم باشید چنانکه پدر شما نیز رحیم است.»—لوقا ۶:۳۶.
۱. فریسیان چگونه بیرحمی خود را نشان دادند؟
آدمی گرچه به صورت خدا خلق شده، چه بسیار در ابراز رحمت خدایی قصور کرده است. ( پیدایش ۱:۲۷) نمونهٔ آن فریسیان. این گروه، از ترحم عیسی به مردی خشکیدهدست، و شفای او در روز سَبت، خوشحالی نکردند. آنان در عوض، شورا نمودند «که چه طور او را هلاک کنند.» ( متی ۱۲:۹-۱۴) دگربار عیسی کوری مادرزاد را شفا داد. اینبار هم «بعضی از فریسیان» از ابراز خوشحالی از رحمتی که عیسی به وی نشان داده بود سر باز زدند. در عوض فریاد اعتراض خود را بلند کردند، که او «از جانب خدا نیست زیرا که سبت را نگاه نمیدارد.»—یوحنا ۹:۱-۷، ۱۶.
۲، ۳. منظور عیسی از این جمله که ‹از خمیرمایهٔ فریسیان احتیاط کنید› چه بود؟
۲ سنگدلی فریسیان در واقع جنایت به بشر و گناه به خدا بود. ( یوحنا ۹:۳۹-۴۱) بیدلیل نبود که عیسی به شاگردانش هشدار داد: «از خمیرمایهٔ [گروههای نخبهگرا و دیگر گروههای متعصب مذهبی، همچون صدّوقیان] احتیاط کنید.» ( متی ۱۶:۶) خمیرمایه در کتاب مقدس معرف فساد و گناه است. پس منظور عیسی این بود که تعلیمات «فریسیان و صدّوقیان» میتواند پرستش پاک را فاسد کند. چگونه؟ در واقع آنان به مردم میآموختند که احکام آنها قوانین خدا میباشد، احکامی که در واقع مستبدانه و تشریفاتی بودند، و «اعظم احکام،» منجمله رحمت را نادیده میگرفتند. ( متی ۲۳:۲۳) این شکل تشریفاتی مذهب، پرستش خدا را یوغی سنگین و تحملناپذیر میساخت.
۳ عیسی در بخش دوم داستان پسر گمشده، افکار فاسد رهبران مذهبی یهودی را برملا ساخت. در این داستان پدر که معرف یَهُوَه است، مشتاقانه میخواهد پسر توبهکار خود را ببخشد. اما برادر بزرگتر که تجسمی از «فریسیان و کاتبان» است، نظری کاملاً متفاوت دارد.—لوقا ۱۵:۲.
خشم برادر
۴، ۵. برادر پسر گمشده به چه معنا «گمشده» بود؟
۴ «امّا پسر بزرگ او در مزرعه بود چون آمده نزدیک بخانه رسید صدای ساز و رقص را شنید. پس یکی از نوکران خود را طلبیده پرسید این چیست؟ بوی عرض کرد، برادرت آمده و پدرت گوسالهٔ پرواری را ذبح کرده است زیرا که او را صحیح باز یافت. ولی او خشم نموده نخواست بخانه درآید تا پدرش بیرون آمده باو التماس نمود.»—لوقا ۱۵:۲۵-۲۸.
۵ در داستان عیسی بوضوح دیده میشود که ضعف تنها از پسر گمشده نبود. در کتابی مرجع چنین آمده است: «هر دو پسر یادشده در مَثَل گمشدهاند، یکی را خطاکاری خوار و زبون ساخت، دیگری را خودعادلبینی کور.» این موضوع درخور توجه است که برادر پسر گمشده نه تنها شادی نکرد بلکه «خشم نمود.» از ریشهٔ واژهٔ «خشم» در زبان یونانی زیاد حالت عصبانی شدن استنباط نمیشود، بلکه بیشتر حالت ذهنی پایداری را میرساند. ظاهراً در دل برادر پسر گمشده آزردگی و انزجار عمیقی بوجود آمده بود، و او فکر میکرد که درست نیست که بازگشت کسی را جشن بگیرد که در واقع از همان اول نمیبایست خانه را ترک میکرد.
۶. برادر پسر گمشده معرف چه کسانی بود، و چرا؟
۶ برادر پسر گمشده بخوبی معرف کسانی است که از رحمت و توجهی که عیسی به گناهکاران نشان میداد دلگیر میشدند. رحمت عیسی این خودصالحبینان را تحت تأثیر قرار نمیداد؛ آنان ابداً در خوشحالیی که در آسمان از بخشیده شدن یک گناهکار بوجود میآمد خود را سهیم نمیکردند. برعکس، رحمت عیسی باعث میشد که به خشم بیایند، و «خیالات فاسد» در دل بپرورانند. ( متی ۹:۲-۴) یکبار عدهای از فریسیان در طغیان خشم خود مردی را که عیسی شفا داده بود به محکمهٔ دادگاه کشیده، سپس «او را [از کنیسه] بیرون راندند»—ظاهراً او را اخراج کردند! ( یوحنا ۹:۲۲، ۳۴) رهبران مذهبی یهودی نیز درست مانند برادر پسر گمشده که «نخواست بخانه درآید،» از ‹خوشی کردن با خوشحالان› اکراه داشتند. ( رومیان ۱۲:۱۵) عیسی در ادامهٔ داستان خود پرده از طرز فکر شریرانهٔ آنان برداشت.
استدلال نادرست
۷، ۸. الف) برادر پسر گمشده چطور نشان داد که معنی فرزند بودن را درک نکرده است؟ ب) پسر بزرگتر از چه جهت با پدرش فرق داشت؟
۷ «پدرش بیرون آمده باو التماس نمود. امّا او در جواب پدر خود گفت، اینک سالها است که من خدمت تو کردهام و هرگز از حکم تو تجاوز نورزیده و هرگز بزغالهٔ بمن ندادی تا با دوستان خود شادی کنم. لیکن چون این پسرت آمد که دولت ترا با فاحشهها تلف کرده است برای او گوسالهٔ پرواری را ذبح کردی.»—لوقا ۱۵:۲۸-۳۰.
۸ برادر پسر گمشده با این سخنان خود نشان داد که معنی فرزند بودن را درک نکرده است. خدمت او به پدرش بیشتر به مثابه خدمت کارمند به کارفرما بوده است. چرا که به پدرش چنین گفت: «من خدمت تو کردهام.» البته، پسر بزرگتر هیچوقت خانه را ترک، و یا از دستور پدرش سرپیچی ننمود. اما آیا اطاعت او از روی مهر و محبت بود؟ آیا او از خدمت کردن به پدرش واقعاً لذت میبرد، و یا برعکس در او تدریجاً حالتی از رضامندی و غرور بیش از حد بوجود آمده بود، و تصور میکرد که تنها با انجام وظیفهاش «در مزرعه» پسری خوب برای پدرش است؟ اما، اگر او پسری وفادار و ازخودگذشته بود، چرا مانند پدرش رفتار ننمود؟ چرا هنگامی که میتوانست به برادر خود رحمت نشان دهد، در ابراز حتی ذرهای رحمت کوتاهی کرد؟—با مزمور ۵۰:۲۰-۲۲ مقایسه شود.
۹. چه شباهتی میان رهبران مذهبی یهودی و پسر بزرگتر وجود داشت؟
۹ رهبران مذهبی یهودی شباهت زیادی به این برادر بزرگتر داشتند. آنان اجرای مو به موی اصول شریعت را وفاداری به خدا میپنداشتند. البته اهمیت حیاتی اطاعت بر کسی پوشیده نیست. ( ۱سموئیل ۱۵:۲۲) اما تأکید بیش از اندازهٔ آنان بر اَعمال مذهبی، پرستش خدا را به اموری یکنواخت و تکراری تبدیل کرده بود، به تخصیصی ظاهرفریبانه و عاری از روحانیت واقعی. تمام فکر و ذکر آنان سنت و عرف بود. ذرهای محبت در دلهایشان وجود نداشت. آنان مردم عامی را خاک زیر پای خود به حساب میآوردند، حتی با حالتی تحقیرآمیز مردم را «ملعون» میخواندند. ( یوحنا ۷:۴۹) چگونه اعمال این رهبران مذهبی که دلهایشان اینقدر از خدا فاصله گرفته بود میتوانست به دل یَهُوَه خدا بنشیند؟—متی ۱۵:۷، ۸.
۱۰. الف) چرا جملهٔ «رحمت میخواهم نه قربانی» پندی بجا بود؟ ب) فقدان رحمت را تا چه حد باید جدی بگیریم؟
۱۰ عیسی به فریسیان گفت: «رفته اینرا دریافت کنید که رحمت میخواهم نه قربانی.» ( متی ۹:۱۳؛ هوشع ۶:۶) اولویتها در ذهن ایشان مغشوش شده بودند، چرا که در واقع بدون رحمت قربانیهایشان بیارزش به حساب میآمد. اهمیت اولویت دادن به رحمت از آنجا مشخص میشود که کتاب مقدس ‹بیرحمان› را در میان کسانی برمیشمارد که از نظر خدا «مستوجب موت» میباشند. ( رومیان ۱:۳۱، ۳۲) پس، نباید از سخن عیسی در مورد نابودی ابدیِ طبقهٔ رهبران مذهبی متعجب شد. ظاهراً فقدان رحمت بیش از صفات دیگرشان، آنان را سزاوار این داوری میکرد. ( متی ۲۳:۳۳) البته، در این طبقه نیز کمک به بعضی از افراد ممکن بود. عیسی در پایان داستان خود با گفتن سخنان پدر به پسرِ بزرگترش سعی کرد طرز فکر این یهودیان را اصلاح کند. ببینیم چگونه.
رحمت پدر
۱۱، ۱۲. در داستان عیسی، پدر چگونه سعی کرد با پسر بزرگترش استدلال کند، و استفادهٔ پدر از کلمهٔ «برادرت» به چه دلیل بود؟
۱۱ «[پدر] ویرا گفت ای فرزند تو همیشه با من هستی و آنچه از آنِ من است مال تست. ولی میبایست شادمانی کرد و مسرور شد زیرا که این برادر تو مرده بود زنده گشت و گم شده بود یافت گردید.»—لوقا ۱۵:۳۱، ۳۲.
۱۲ اگر توجه کرده باشی میبینی که پدر از اصطلاح «برادر تو» استفاده کرد. چرا؟ بیاد آور که پسرِ بزرگتر وقتی با پدرش صحبت میکرد جوان گمشده را «پسرت» خواند—و نه «برادرم.» او ظاهراً نمیخواست به رابطهٔ خانوادگیش با برادر خود اذعان کند. در واقع سخن پدر به پسر بزرگتر خود مثل این بود که گفته باشد: ‹او فقط پسر من نیست. او برادر تو هم است، و هر دو از یک گوشت و خون هستید. تو باید از بازگشت او خوشحال باشی!› پیغام عیسی به رهبران یهودی کاملاً واضح بود. گناهکارانی که آنان مورد تنفر قرار میدادند، در واقع «برادران» ایشان بودند. آری، «مرد عادلی در دنیا نیست که نیکوئی ورزد و هیچ خطا ننماید.» ( جامعه ۷:۲۰) این یهودیان صاحبمقام میبایست از بازگشت گناهکاران توبهکار خوشحالی مینمودند.
۱۳. داستان نیمهتمام عیسی ما را در مقابل چه سؤالی قرار میدهد؟
۱۳ داستان در نیمهٔ آن با درخواستی که پدر از پسر بزرگترش کرد پایان یافت. مثل این بود که عیسی از شنوندگانش خواسته باشد که ادامهٔ داستان را حدس بزنند. اما، دیگر برای شنوندگان مطرح نبود که پسر بزرگتر چه واکنشی از خود نشان میدهد، آنچه اهمیت داشت جواب دادن به این سؤال بود: ‹آیا خودِ تو هنگامی که گناهکاری توبه میکند، در خوشحالیی که در آسمان میشود سهیم میشوی؟› برای مسیحیان کنونی نیز موقعیتهایی پیش میآید که باید به این سؤال پاسخ دهند. به چه صورت؟
به رحمت خدا اقتدا کن
۱۴. الف) چگونه میتوانیم پند پولس در افسسیان ۵:۱ را در مورد رحمت نشان دادن بکار ببندیم؟ ب) چه تذکری در مورد رحمت خدا بسیار حائز اهمیت است؟
۱۴ پولس به برادران در اَفَسُس چنین گوشزد کرد: «پس چون فرزندان عزیز بخدا اقتدا کنید.» ( افسسیان ۵:۱) بنابراین، ما مسیحیان باید از رحمت خدا قدردانی کنیم، بذر رحمت خدا را در عمق قلبمان بکاریم، و آن را در رفتارمان با دیگران از خود بروز دهیم. با این حال، تذکری لازم به گفتن است. رحمت خدا دلیلی برای ناچیز شمردن گناه نیست. برای نمونه، بعضیها ممکن است با بیاعتنایی چنین استدلال کنند: ‹هر وقت گناه کنم میتوانم با دعا از خدا طلب بخشش نمایم، و او به من رحمت نشان خواهد داد.› این طرز فکر دقیقاً آن چیزیست که یهودا، یکی از نویسندگان کتاب مقدس، آن را ‹بفجور تبدیل نمودن فیض خدای ما› خواند. ( یهودا ۴) گرچه یَهُوَه رحیم است، در مورد خطاکاران ناتوبهکار «گناه را هرگز بیسزا نخواهد گذاشت.»—خروج ۳۴:۷؛ با یوشع ۲۴:۱۹؛ ۱یوحنا ۵:۱۶ مقایسه شود.
۱۵. الف) چرا بویژه پیران جماعت باید در مورد رحمت نشان دادن طرزفکر متعادلی را حفظ کنند؟ ب) پیران جماعت در عین حال که تخلفات عمدی را جایز نمیدانند، سعیشان در چیست، و چرا؟
۱۵ از سوی دیگر باید مواظب باشیم تا حد افراط پیش نرویم—یعنی نباید با کسی که توبهٔ واقعی نموده و به سبب گناه خود غم خداپسندانه از خود نشان داده است، رفتاری خشک و مقرراتی و همچنین محکومانه داشته باشیم. ( ۲قرنتیان ۷:۱۱) از آنجایی که مراقبت از گوسفندان یَهُوَه به پیران جماعت واگذار شده است، بسیار ضرورت دارد که اینان در این امور متعادل عمل کنند، بخصوص هنگام حل و فصل موارد قضایی. جماعت مسیحی باید پاک نگاه داشته شود، و بر طبق کتاب مقدس کاملاً بجاست که با اخراج شخص شریر، ‹او را از میان خود برانیم.› ( ۱قرنتیان ۵:۱۱-۱۳) با این حال، چه بسیار پسندیده است که در صورت وجود دلایلی محکم، رحمت نشان داده شود. پیران جماعت در عین حال که تخلفات عمدی را جایز نمیدانند، شدیداً در تلاشند تا در حدی حفظ عدالت شود، با محبت و رحمت عمل کنند. آنان کاملاً به این اصل کتاب مقدس واقفند: «خدا بر کسی که رحم نکرده، رحیم نخواهد بود. ولی همیشه رحمت بر داوری چیره خواهد شد.»—یعقوب ۲:۱۳ (انجیل شریف)؛ امثال ۱۹:۱۷؛ متی ۵:۷.
۱۶. الف) چگونه میتوانیم با استفاده از کتاب مقدس نشان دهیم که یَهُوَه مشتاق است خطاکاران به سوی او بازگشت نمایند؟ ب) چگونه میتوانیم نشان دهیم که ما نیز بازگشت گناهکاران توبهکار را خِیرمَقدم میگوییم؟
۱۶ داستان پسر گمشده بروشنی نشان میدهد که یَهُوَه مشتاق است که خطاکاران به سوی او بازگشت نمایند. آری، یَهُوَه دعوت خود را تنها زمانی لغو میکند که دیگر هیچ امیدی به توبهٔ شخص وجود نداشته باشد. ( حزقیال ۳۳:۱۱؛ ملاکی ۳:۷؛ رومیان ۲:۴، ۵؛ ۲پطرس ۳:۹) یَهُوَه همچون پدر جوان گمشده، نسبت به کسانی که بازگشت میکنند با عزت رفتار میکند، و آنان را به تمام معنا عضو خانواده خود میداند. آیا تو نیز در این مورد به یَهُوَه اقتدا میکنی؟ تو خود هنگام شنیدن خبر پذیرفته شدن همایمانی که برای مدتی اخراج شده بود، چه عکسالعملی نشان میدهی؟ در اینکه «خوشی در آسمان» بوجود آمده است شکی نیست. ( لوقا ۱۵:۷) اما آیا در زمین، در جماعتت، و حتی در دل خودت نیز خوشی بوجود آمده است؟ و یا مانند پسر بزرگتر در داستان، از چنین شخصی آزردهخاطر هستی و او را به این دلیل که از همان اول نمیبایست گلهٔ خدا را ترک میکرد، لایق خوشآمدگویی نمیدانی؟
۱۷. الف) در قُرِنتُس قرن اول چه پیش آمد، و پولس چگونه اعضای جماعت را در برخورد با موضوع راهنمایی کرد؟ ب) دلیل عملی بودن توصیهٔ پولس چیست، و اکنون چگونه میتوانیم آن را به اجرا درآوریم؟ ( کادر نیز ملاحظه شود.)
۱۷ آنچه حدود سال ۵۵ د.م. در قُرِنتُس رخ داد به ما کمک میکند، خود را در این مورد محک بزنیم. در آنجا مردی که از جماعت اخراج شده بود سرانجام زندگی پاکی را در پیش گرفت. حال، وظیفهٔ برادران چه بود؟ آیا باید با بدبینی به توبهٔ این شخص نگاه میکردند و از او دوری میجستند؟ برعکس، پولس به قرنتیان گفت: «شما باید او را عفو نموده تسلّی دهید که مبادا افزونئ غم چنین شخصرا فرو برد. بنابرین بشما التماس میدارم که با او محبّت خود را استوار نمائید.» ( ۲قرنتیان ۲:۷، ۸) اغلب خطاکارانی که توبه کردهاند بخصوص نسبت به بیمهری و دلسرد شدن حساس هستند. بنابراین، آنان احتیاج دارند که بدیشان اطمینان دهیم، همایمانانشان و همچنین یَهُوَه دوستشان دارند. ( ارمیا ۳۱:۳؛ رومیان ۱:۱۲) این موضوع بسیار حیاتی است. چرا؟
۱۸، ۱۹. الف) چگونه قرنتیان در ابتدا آسانگیری بیش از حد از خود نشان میدادند؟ ب) چگونه رفتاری عاری از رحمت باعث شد تا «شیطان» بر جماعت قرنتس ‹برتری یابد›؟
۱۸ پولس برای تشویق قُرِنتیان در بخشیدن دیگران، یکی از دلایل این کار را چنین اظهار کرد: «تا شیطان بر ما برتری نیابد زیرا که از مکاید [یا، حیلههای] او بیخبر نیستیم.» ( ۲قرنتیان ۲:۱۱) منظور پولس چه بود؟ او قبلاً جماعت قُرِنتُس را به دلیل آسانگیری بیش از حدشان، ملامت کرده بود. آنان فرد گناهکار جماعت خود را به امان خود گذاشته بودند و او نیز همچنان به گناهش ادامه میداد. با این کار، جماعت—بخصوص پیرهای آن—آلت دست شیطان شده بودند، چرا که خواست شیطان این بود که جماعت را بیآبرو و بدنام کند.—۱قرنتیان ۵:۱-۵.
۱۹ اگر اکنون آنان در جهت مخالف افراط میکردند، و از بخشودن شخص توبهکار سر باز میزدند، شیطان به صورتی دیگر به نیّت خود دست مییافت. به چه صورت؟ شیطان میتوانست از سختگیری و بیرحمی آنان سوء استفاده کند. اگر ‹افزونی غم [گناهکاری را که توبه کرده است] فرو برد›—و یا آنطور که در ترجمهٔ تفسیری آمده است، «فشار یأس و اندوه، او را از پای درآورد»—در این صورت پیران جماعت در پیشگاه خدا بشدّت مسئول خواهند بود! ( با حزقیال ۳۴:۶؛ یعقوب ۳:۱ مقایسه شود) بیدلیل نبود که عیسی پس از آنکه پیروانش را هشدار داد که حتی «یکی از این کودکان» را لغزش ندهند، گفت: «احتراز کنید و اگر برادرت بتو خطا ورزد او را تنبیه کن و اگر توبه کند او را ببخش.» a—لوقا ۱۷:۱-۴.
۲۰. هنگامی که گناهکاری توبه میکند به چه صورت در آسمان و زمین خوشی بوجود میآید؟
۲۰ همه ساله هزاران نفر خرسند از این که به پرستش پاک بازگشتهاند یَهُوَه را به دلیل رحمتی که بدیشان ارزانی داشته است سپاس فراوان میگویند. خواهری مسیحی در مورد پذیرفته شدن خود چنین گفت: «در زندگیم به یاد نمیآورم که موضوعی اینقدر مرا خوشحال کرده باشد.» مسلماً خوشی وی تا به مکان فرشتگان هم رسیده است. پس باشد که ما نیز وقتی گناهکاری توبه میکند در ‹خوشیی که در آسمان› پدید میآید، سهیم شویم. ( لوقا ۱۵:۷) این عمل ما در واقع اقتدا به رحمت است.
[پاورقی]
a گرچه شخص خطاکار جماعت قُرِنتُس ظاهراً پس از مدت نسبتاً کوتاهی بعد از توبهٔ خود پذیرفته شد، اما آن مورد را نباید معیار قرار دهیم. موارد متفاوتند. بعضی از خطاکاران بلافاصله پس از اخراجشان، توبهای واقعی از خود نشان میدهند. برای بعضی دیگر بیشتر وقت لازم است تا چنین رفتاری از آنان دیده شود. با این حال، در تمام موارد، شخص جهت پذیرفته شدن باید نخست از خود غم خداپسندانه بروز دهد، و سپس اعمال لایقه و شایستهٔ توبه را حتیالمقدور بجا آورد.—اعمال ۲۶:۲۰؛ ۲قرنتیان ۷:۱۱.
مرور مطالب
◻ برادر پسر گمشده از چه لحاظ به رهبران مذهبی یهودی شباهت داشت؟
◻ برادر پسر گمشده چگونه نشان داد که معنی فرزند بودن را درک نکرده است؟
◻ برای نشان دادن رحمت الهی، از چه افراط و تفریطی باید اجتناب کنیم؟
◻ اکنون چگونه میتوانیم به رحمت خدا اقتدا کنیم؟
[کادر در صفحهٔ ۲۹]
«با او محبّت خود را استوار نمائید»
پولس در مورد فرد اخراجشدهای که ابراز توبه کرده بود به قرنتیان گفت: «بشما التماس میدارم که با او محبّت خود را استوار نمائید.» ( ۲قرنتیان ۲:۸) واژهٔ یونانیی که «استوار» ترجمه شده است، لفظی حقوقی است و معنی آن «اعتبار بخشیدن» میباشد. آری، شخص توبهکاری که پذیرفته شده است، نیاز به این دارد که حس کند دیگران دوستش دارند، و همه قدمش را به عنوان عضو جماعت گرامی میدارند.
نباید فراموش کنیم که همه در جماعت از موضوعی که باعث اخراج شخص، یا دوباره پذیرفتهشدن وی شده است، مطلع نیستند. بعلاوه، احتمال دارد عدهای در اثر خطای وی شخصاً لطمه خورده، یا احساساتشان جریحهدار شده و حتی ممکن است مدتی طولانی مجبور به تحمل اثرات آن بوده باشند. زمانی که در جماعت پذیرفته شدن شخصی اعلان میشود، اگر به آن موضوع بخصوص حساس باشیم، قابل درک است که نمیتوانیم به شخص تا زمانی که با او شخصاً وارد صحبت نشدهایم خوشآمد بگوییم.
لیکن، چقدر باعث تقویت ایمان اشخاص پذیرفتهشده خواهد بود چنانچه حس کنند قدمشان به میان اعضای جماعت مسیحی گرامی داشته شده است! ما شخصاً میتوانیم با صحبت کردن با این چنین اشخاصی که توبه کردهاند، همچنین لذت بردن از بودن با ایشان در جماعت، در خدمت و موقعیتهای مناسب دیگر، باعث تشویق آنان شویم. نباید تصور کنیم که استوار ساختن محبتمان با این عزیزان، یا به عبارت دیگر اعتبار بخشیدن به آن، احتمال دارد از اهمیت گناهی که آنان انجام دادهاند بکاهد. خیر، این کار ما شادی کردن با لشکر آسمانی است، چرا که این توبهکاران طریق گناهآلود خود را ترک کردهاند و به سوی یَهُوَه بازگشتهاند.—لوقا ۱۵:۷.
[تصویر در صفحهٔ ۲۷]
پسر بزرگتر مایل نبود به خاطر بازگشت برادرش خوشحالی کند