کتابخانهٔ آنلاین نشریات شاهدان یَهُوَه
کتابخانهٔ آنلاین
نشریات شاهدان یَهُوَه
فارسی
  • کتاب مقدّس
  • نشریات
  • جلسات
  • ب۱۱ ۱/‏۱۰ ص ۱۸-‏۲۲
  • از خدای خود تسلّی و دلگرمی یافت

ویدیویی برای انتخاب شما موجود نیست.

متأسفانه، پخش ویدیو ممکن نیست.

  • از خدای خود تسلّی و دلگرمی یافت
  • برج دیده‌بانی ۲۰۱۱
  • عنوان‌های فرعی
  • مطالب مشابه
  • وضعیت به نحوی غیرمنتظره تغییر کرد
  • نومیدی و ترس بر او غلبه یافت
  • ‏‹ای یَهُوَه بس است!‏›‏
  • یَهُوَه به نبی‌اش قوّت و قدرت تحمّل بخشید
  • یَهُوَه چگونه نبی خود را دلگرمی و قوّت بخشید؟‏
  • از خدای خود تسلّی و دلگرمی یافت
    از ایمانشان سرمشق بگیریم
  • آیا همچون ایلیا وفادار خواهی بود؟‏
    برج دیده‌بانی ۱۹۹۷
  • هوشیار و منتظر ماند
    از ایمانشان سرمشق بگیریم
  • آیا گاهی احساس تنهایی و ترس می‌کنی؟‏
    برج دیده‌بانی ۲۰۱۱
لینک‌های بیشتر
برج دیده‌بانی ۲۰۱۱
ب۱۱ ۱/‏۱۰ ص ۱۸-‏۲۲

از ایمانشان سرمشق بگیریم

از خدای خود تسلّی و دلگرمی یافت

تا شهر یَزْرَعیل راه زیاد باقی بود.‏ هوا رو به تاریکی می‌رفت و باران می‌بارید.‏ ایلیّا نیروی عجیبی در خود حس می‌کرد؛‏ نیرویی که ظاهراً تا به آن روز در وجودش حس نکرده بود.‏ او با قدرتی خاصّ که یَهُوَه در او دمیده بود،‏ به نحوی خستگی‌ناپذیر می‌دوید.‏ چنان سریع می‌دوید که حتی از اسب‌هایی که ارابهٔ سلطنتی اَخاب پادشاه را می‌کشیدند،‏ سبقت جست!‏ —‏ ۱پادشاهان ۱۸:‏۴۶‏.‏

حال ایلیّا از ارابهٔ اَخاب فاصله گرفته بود،‏ اما هنوز راهی طولانی در پیش داشت.‏ او را تصوّر کنید که زیر باران می‌دوید و به وقایع فوق‌العاده‌ای که ساعاتی پیش از آن رخ داده بود،‏ فکر می‌کرد.‏ به راستی که آن وقایع پیروزی عظیمی برای یَهُوَه و پرستندگان او بود.‏ حال دیگر کوه کَرمَل در افق و در تندباد و رگبار از چشمان او پنهان شده بود.‏ این همان کوهی بود که در آن یَهُوَه با قدرت عظیم خود پرستش بَعْل را به نحوی معجزه‌آسا مغلوب کرده بود.‏ او چهرهٔ شریر و فریبکارانهٔ پرستندگان بَعْل را برملا ساخت و حکم مرگشان را به حق به اجرا گذاشت.‏ سپس،‏ ایلیّا برای پایان دادن به خشکسالی‌ای که سه سال و نیم چهرهٔ آن سرزمین را دگرگون ساخته بود به یَهُوَه دعا کرد و با این دعا بارش باران آغاز شد!‏a —‏ ۱پادشاهان ۱۸:‏۱۸-‏۴۵‏.‏

ایلیّا حدود ۳۰ کیلومتر تا شهر یَزْرَعیل زیر باران دوید.‏ او غرق افکارش بود.‏ احتمالاً تصوّر می‌کرد که این وقایع اوضاع نابسامانی را که سال‌ها به طول انجامیده بود دگرگون خواهد ساخت و اَخاب را سرانجام از خواب غفلت بیدار خواهد کرد!‏ تصوّر می‌کرد که اَخاب بدون شک بعد از دیدن این وقایع چشمگیر پرستش بَعْل را ترک خواهد کرد،‏ جلوی همسرش ایزابل را خواهد گرفت و دیگر بر خادمان یَهُوَه ستم روا نخواهد داشت.‏

ما نیز هنگامی که همه چیز بر وفق مرادمان پیش می‌رود،‏ طبیعتاً آینده را روشن می‌بینیم و تصوّر می‌کنیم که اوضاع همچنان به همین منوال پیش خواهد رفت.‏ شاید حتی فکر کنیم که بزرگ‌ترین مشکلاتمان سرانجام به پایان می‌رسد.‏ ایلیّا هم «انسانی بود همچون ما» و احتمالاً او نیز چنین می‌اندیشید.‏ (‏یعقوب ۵:‏۱۷‏)‏ اما واقعیت امر این است که مشکلات ایلیّا به هیچ وجه پایان نیافته بود.‏ فقط در عرض چند ساعت چنان ترس و دلسردی‌ای بر ایلیّا مستولی شد که آرزوی مرگ کرد.‏ چه اتفاقی برای او افتاد؟‏ و یَهُوَه چگونه در نبی خود ایمان و شجاعتی تازه دمید؟‏

وضعیت به نحوی غیرمنتظره تغییر کرد

وقتی اَخاب به قصر خود در یَزْرَعیل رسید،‏ آیا تغییری در دیدگاه او به وجود آمده بود؟‏ آیا خداترس‌تر شده بود؟‏ کتاب مقدّس می‌گوید:‏ «اَخاب،‏ ایزابل را از آنچه ایلیّا کرده،‏ و چگونه جمیع انبیا را به شمشیر کشته بود،‏ خبر داد.‏» (‏۱پادشاهان ۱۹:‏۱‏)‏ جالب آن که در گزارشی که اَخاب در مورد آن وقایع به همسرش داد،‏ از اعمال یَهُوَه چیزی نمی‌گوید.‏ اَخاب انسانی نفسانی بود و همهٔ آن وقایع معجزه‌آسا را به گونه‌ای بازگو کرد که گویی «ایلیّا کرده» است.‏ واضح است که اَخاب احترام به یَهُوَه خدا را نیاموخته بود.‏ حال،‏ ایزابل کینه‌توز چه عکس‌العملی از خود نشان داد؟‏

خون ایزابل از شنیدن سخنان اَخاب به جوش آمد و با عصبانیت،‏ این پیام را به ایلیّا فرستاد:‏ «خدایان به من مثل این بلکه زیاده از این عمل نمایند اگر فردا قریب به این وقت،‏ جان تو را مثل جان یکی از ایشان نسازم!‏» (‏۱پادشاهان ۱۹:‏۲‏)‏ پیام ایزابل بدترین نوع تهدید به مرگ بود.‏ او در واقع به جان خود قسم خورد که تا فردای آن روز ایلیّا را به انتقام کشتن انبیای بَعْل به قتل برساند.‏ تصوّر کنید که در آن شب توفانی،‏ پیام‌آور ملکه به خانهٔ محقّر ایلیّا در یَزْرَعیل آمد،‏ او را بیدار کرد و پیام هراس‌انگیز ایزابل را به او داد.‏ این پیام چه تأثیری بر ایلیّا گذاشت؟‏

نومیدی و ترس بر او غلبه یافت

اگر رؤیای ریشه‌کن شدن پرستش بَعْل در ذهن ایلیّا نقش بسته بود،‏ با شنیدن آن پیام،‏ تمام آن رؤیا محو و نابود شد.‏ آری،‏ آن رویدادها هیچ تغییری در دل سنگ ایزابل نداد.‏ او همان طور که با یک فرمان همکاران ایلیّا را به قتل رسانده بود،‏ حال مصمم شده بود او را نیز بکشد.‏ کتاب مقدّس اشاره می‌کند که ترس وجود ایلیّا را فرا گرفت.‏ شاید دلیل ترس او این بود که تمام افکارش را بر شیوهٔ هولناکی معطوف کرده بود که تصوّر می‌کرد ایزابل برای کشتنش در نظر دارد.‏ آنچه واضح است ایلیّا «به جهت جان خود» فرار کرد.‏ —‏ ۱پادشاهان ۱۸:‏۴؛‏ ۱۹:‏۳‏.‏

ایلیّا تنها انسان باایمانی نیست که مغلوب ترس شد.‏ قرن‌ها بعد پِطرُس رسول با مشکلی مشابه روبرو شد.‏ برای مثال،‏ هنگامی که عیسی از پِطرُس خواست که با او بر روی آب راه برود،‏ دیدن توفان ترس در دل او افکند و در آب فرو رفت.‏ (‏مَتّی ۱۴:‏۳۰‏)‏ ما از آنچه بر پِطرُس و ایلیّا گذشت درس مهمی می‌آموزیم.‏ اگر می‌خواهیم شجاعت خود را حفظ کنیم،‏ نباید بر افکار هراس‌انگیز تمرکز کنیم،‏ بلکه باید ذهن خود را بر سرچشمهٔ امید و قدرت یعنی یَهُوَه معطوف داریم.‏

‏‹ای یَهُوَه بس است!‏›‏

ایلیّا از ترس جانش حدود ۱۵۰ کیلومتر به سمت جنوب غربی به بئرشِبَع،‏ شهری در مرز جنوبی یهودا گریخت.‏ او خادم خود را در آنجا گذاشت و خود سر به بیابان نهاد.‏ کتاب مقدّس می‌گوید که «یک روز» راه رفت و احتمالاً صبح سحر و ظاهراً بدون آن که آذوقه‌ای بردارد،‏ سفرش را آغاز کرد.‏ محزون و غم‌زده و از خوف مرگ بر جاده‌های ناهموار و زیر آفتاب سوزان قدم برمی‌داشت.‏ با غروب خورشید سوزان در افق،‏ نیروی ایلیّا هم به پایان رسید.‏ خسته و ناتوان زیر یک درخت اَرْدَجی،‏ نزدیک‌ترین سرپناهی که می‌توانست در آن بیابان خشک بیابد،‏ نشست.‏ —‏ ۱پادشاهان ۱۹:‏۴‏.‏

ایلیّا از فرط درماندگی دست به دعا زد و از خدا تقاضای مرگ کرد.‏ او در دعایش گفت:‏ «از پدرانم بهتر نیستم.‏» او خود را مانند پدرانش که در قبرهایشان جز خاک و استخوان چیزی از آنان باقی نمانده بود،‏ بی‌حاصل حس می‌کرد.‏ (‏جامعه ۹:‏۱۰‏)‏ بی‌دلیل نبود که ایلیّا دیگر نمی‌خواست به زندگی ادامه دهد و فریاد برآورد:‏ ‹ای یَهُوَه بس است!‏›‏

آیا باید تعجب کنیم که مردی خداترس،‏ اینچنین درمانده و محزون شود؟‏ خیر.‏ کتاب مقدّس در مورد مردان و زنان باایمانی صحبت می‌کند که در گرداب حوادث چنان غرق اندوه شده بودند که آرزوی مرگ می‌کردند؛‏ در میان ایشان می‌توان به رِفقَه،‏ یعقوب،‏ موسی و ایّوب اشاره کرد.‏ —‏ پیدایش ۲۵:‏۲۲؛‏ ۳۷:‏۳۵؛‏ اعداد ۱۱:‏۱۳-‏۱۵؛‏ ایّوب ۱۴:‏۱۳‏.‏

امروزه نیز در این «زمانهای سخت» نباید تعجب کنیم که حتی افراد باایمان گاه دلشکسته و درمانده شوند.‏ (‏۲تیموتائوس ۳:‏۱‏)‏ اگر شما نیز با چنین وضعیتی روبرو شدید،‏ بجاست همچون ایلیّا سفرهٔ دلتان را در دعا پیش یَهُوَه،‏ «خدای بخشندهٔ همهٔ دلگرمیها» بگشایید.‏ (‏۲قُرِنتیان ۱:‏۳‏)‏ آیا یَهُوَه به ایلیّا دلگرمی و تسلّی داد؟‏

یَهُوَه به نبی‌اش قوّت و قدرت تحمّل بخشید

تصوّر کنید یَهُوَه از آسمان نبی عزیزش را می‌دید که وسط آن بیابان خشک،‏ زیر یک درخت نشسته و آرزوی مرگ می‌کند.‏ فکر می‌کنید یَهُوَه چه احساسی داشت؟‏ نیازی به حدس و گمان نیست.‏ یَهُوَه،‏ پس از این که ایلیّا به خوابی سنگین فرو رفت،‏ فرشته‌ای را نزد او فرستاد.‏ فرشته با نرمی او را از خواب بیدار کرد و به او نانی گرم و تازه و مقداری آب داد و گفت:‏ «برخیز و بخور.‏» بر طبق گزارش کتاب مقدّس ایلیّا بیدار شد،‏ خورد و نوشید و بی‌آنکه چیزی بگوید و تشکری کند،‏ باز به خواب رفت.‏ آیا این عکس‌العملش به دلیل اندوه و دلمردگی‌اش بود؟‏ به هر حال،‏ فرشته برای بار دوّم،‏ احتمالاً هنگام سحر،‏ او را از خواب بیدار کرد و باز به او گفت:‏ «برخیز و بخور.‏» سپس این سخنان درخور توجه را افزود:‏ «زیرا که راه برای تو زیاده است.‏» —‏ ۱پادشاهان ۱۹:‏۵-‏۷‏.‏

آن فرشته به دلیل بینشی که یَهُوَه به او داده بود از مقصد ایلیّا آگاه بود.‏ همچنین می‌دانست که ایلیّا به قوّت خود قادر نخواهد بود سفرش را به پایان رساند.‏ چقدر باید خوشحال باشیم که خدایی را خدمت می‌کنیم که بهتر از خودمان از هدف‌ها و محدودیت‌های ما آگاه است!‏ (‏مزمور ۱۰۳:‏۱۳،‏ ۱۴‏)‏ ایلیّا از آن غذا چه فایده‌ای برد؟‏

در کتاب مقدّس می‌خوانیم:‏ «پس برخاسته،‏ خورد و نوشید و به قوّت آن خوراک،‏ چهل روز و چهل شب تا حوریب که کوه خدا باشد،‏ رفت.‏» (‏۱پادشاهان ۱۹:‏۸‏)‏ ایلیّا مانند موسی که شش قرن قبل از او می‌زیست و همچون عیسی که حدوداً ۱۰قرن بعد از او به زمین آمد،‏ به مدت ۴۰ شبانه‌روز روزه گرفت.‏ (‏خروج ۳۴:‏۲۸؛‏ لوقا ۴:‏۱،‏ ۲‏)‏ آن غذا تمام مشکلات ایلیّا را حل نکرد،‏ اما در او قدرتی اعجازآمیز به وجود آورد.‏ ایلیّای سالخورده را تصوّر کنید که روزها و هفته‌ها،‏ حدود یک ماه و نیم در بیابانی راه می‌رفت که در آن کوره راهی هم نبود که دنبال کند!‏

امروزه نیز یَهُوَه به خادمانش قوّت و قدرت تحمّل می‌بخشد؛‏ البته نه با خوراک جسمانی،‏ بلکه با خوراکی بسیار حیاتی‌تر؛‏ یعنی با خوراک روحانی.‏ (‏مَتّی ۴:‏۴‏)‏ آموختن در خصوص یَهُوَه خدا از طریق کتاب مقدّس و نشریاتی که بادقت بر پایهٔ کلام خدا تنظیم شده است،‏ ما را از لحاظ روحانی تغذیه می‌کند.‏ البته،‏ تغذیه با چنین خوراکی شاید همهٔ مشکلات ما را حل نکند،‏ اما به ما کمک می‌کند تا مشکلاتی را تحمّل کنیم که احتمالاً بدون راهنمایی‌های کلام خدا از تحمّل آن‌ها عاجز می‌ماندیم.‏ به علاوه،‏ این خوراک روحانی ما را به «حیات جاویدان» هدایت می‌کند.‏ —‏ یوحنا ۱۷:‏۳‏.‏

ایلیّا حدود ۳۲۰ کیلومتر تا کوه حوریب راه پیمود.‏ این همان کوهی بود که یَهُوَه خدا در آن از طریق فرشتهٔ خود در بوته‌ای مشتعل به موسی ظاهر شد.‏ همچنین چند قرن پس از آن عهد شریعت را با اسرائیلیان منعقد ساخت.‏ ایلیّا در غاری در آن کوه پناه گرفت.‏

یَهُوَه چگونه نبی خود را دلگرمی و قوّت بخشید؟‏

در کوه حوریب «کلام» یَهُوَه به ایلیّا رسید.‏ در واقع،‏ یَهُوَه از طریق فرشته‌ای این سؤال ساده را از ایلیّا کرد:‏ «تو را در اینجا چه کار است؟‏» ظاهراً این سؤال با لحنی ملایم و مهربانانه بیان شد،‏ زیرا ایلیّا را برانگیخت که غصه‌های دلش را خالی کند.‏ او به راستی آنچه در دل داشت بیان نمود و گفت:‏ «به جهت یَهُوَه،‏ خدای لشکرها،‏ غیرت عظیمی دارم زیرا که بنی‌اسرائیل عهد تو را ترک نموده،‏ مذبح‌های تو را منهدم ساخته،‏ و انبیای تو را به شمشیر کشته‌اند،‏ و من به تنهایی باقی مانده‌ام و قصد هلاکت جان من نیز دارند.‏» (‏۱پادشاهان ۱۹:‏۹،‏ ۱۰‏)‏ در سخنان ایلیّا می‌توان به سه دلیل پی برد که موجب افسردگی‌اش شده بود.‏

اول این که ایلیّا تصوّر می‌کرد که تمام خدمتش به یَهُوَه بیهوده و بی‌ثمر بوده است.‏ او سال‌ها با «غیرت عظیمی» به یَهُوَه خدمت کرده و به نام خدا و پرستش پاک اولویت داده بود،‏ با این حال گویی وضعیت بدتر از پیش شده بود.‏ مردم همچنان بی‌ایمان و سرکش بودند و بت‌پرستی در ابعادی عظیم گسترش یافته بود.‏ دوم این که او خود را تنها تصوّر می‌کرد.‏ ایلیّا با گفتن این که «من به تنهایی باقی مانده‌ام» بر این باور بود که تنها پرستندهٔ یَهُوَه است که باقی مانده است.‏ سوم این که ترس بر ایلیّا چیره شده بود.‏ بسیاری از انبیای دیگری که با او خدمت می‌کردند،‏ کشته شده بودند و ایلیّا مطمئن بود که حال نوبت او رسیده است.‏ احتمالاً برای او آسان نبود که این احساسات را به این صراحت بیان کند،‏ اما اجازه نداد که غرور یا شرمندگی مانع او شود.‏ ایلیّا با باز کردن سفرهٔ دلش سرمشقی نیکو برای تمام خادمان وفادار یَهُوَه به جا گذاشت.‏ —‏ مزمور ۶۲:‏۸‏.‏

یَهُوَه چگونه به ترس و نگرانی نبی خود رسیدگی کرد؟‏ فرشته به ایلیّا گفت که به دهانهٔ غار برود.‏ ایلیّا بدون آن که دلیل این کار را بداند،‏ اطاعت کرد.‏ بادی چنان شدید وزید که شکاف کوه باز شد و صخره‌ها فرو ریخت!‏ می‌توان تصوّر کرد که صدای آن بسیار شدید بوده است.‏ ایلیّا را تصوّر کنید که با ردای پشمینش که با وزش باد به هر سو حرکت می‌کرد،‏ صورت خود را از باد پنهان کرده است.‏ سپس زمین زیر پایش از زلزله‌ای قوی به لرزش درآمد.‏ هنوز زلزله با پایان نرسیده بود که آتشی عظیم از مقابلش عبور کرد و او را مجبور ساخت که برای محفوظ نگاه داشتن خود از گزند حرارت سوزان آن به غار پناه ببرد.‏ —‏ ۱پادشاهان ۱۹:‏۱۱،‏ ۱۲‏.‏

کتاب مقدّس اشاره می‌کند که یَهُوَه در هیچ یک از این نشانه‌های قدرت طبیعت نبود.‏ ایلیّا یَهُوَه را یکی از خدایان اسطوره‌ای عوامل طبیعی همچون بَعْل نمی‌دانست.‏ پرستندگان فریب‌خوردهٔ بَعْل،‏ خدایشان را خدایی «سوار بر ابرها» یا آورندهٔ باران تصوّر می‌کردند.‏ یَهُوَه سرچشمهٔ واقعی تمام نیروهای عظیم طبیعی است،‏ در ضمن او پرقدرت‌تر از تمام چیزهایی است که آفریده است.‏ حتی تمام آسمان‌ها گنجایش او را ندارد!‏ (‏۱پادشاهان ۸:‏۲۷‏)‏ یَهُوَه با نشان دادن نیروهای طبیعی به ایلیّا چه کمکی به او کرد؟‏ به او کمک کرد که در مورد عامل ترس خود فکر کند.‏ آری،‏ ایلیّا یَهُوَه را در کنارش داشت؛‏ خدایی که چنین نیروهای عظیمی را تحت کنترل خود دارد.‏ آیا واقعاً دلیلی داشت که از اَخاب و ایزابل بترسد؟‏ —‏ مزمور ۱۱۸:‏۶‏.‏

پس از گذشتن آتش،‏ آرامش برقرار شد.‏ سپس صدایی «ملایم و آهسته» به گوش ایلیّا رسید و او را دعوت کرد که بار دیگر در بارهٔ نگرانی خود صحبت کند.‏ ایلیّا نیز غم دلش را برای یَهُوَه بازگو کرد.‏b این کار یقیناً تسکینی بر  دل رنج‌دیدهٔ او بود.‏ اما آنچه در ادامه با صدایی «ملایم و آهسته» به گوش او رسید،‏ بدون شک تسکین بیشتری بر روح خستهٔ او بود.‏ یَهُوَه به ایلیّا اطمینان داد که ارزش فراوانی برای او قائل است.‏ چگونه؟‏ یَهُوَه مقصود بلند مدت خود را در خصوص نابودی پرستش بَعْل بر او آشکار کرد.‏ واضح است که کارهای ایلیّا به هیچ وجه بی‌ارزش نبود.‏ مقصود یَهُوَه در حال انجام شدن بود و هیچ چیز نمی‌توانست جلوی آن را بگیرد.‏ به علاوه،‏ ایلیّا در این مقصود جایگاهی خاص داشت؛‏ زیرا یَهُوَه به او دستوراتی مشخص داد که باید انجام می‌داد.‏ —‏ ۱پادشاهان ۱۹:‏۱۲-‏۱۷‏.‏

یَهُوَه برای برطرف کردن احساس تنهایی ایلیّا چه کرد؟‏ او دست به اقداماتی زد.‏ نخست،‏ به ایلیّا فرمود که اَلِیشَع را به عنوان نبی مسح کند تا در آینده جایگزین او شود.‏ اَلِیشَع جوان برای سال‌ها همراه و همیار ایلیّا می‌بود.‏ دانستن این امر بدون شک برای ایلیّا بسیار دلگرم‌کننده بود!‏ دوم،‏ یَهُوَه خبری شادی‌آور به ایلیّا داد و گفت:‏ «در اسرائیل هفت هزار نفر را باقی خواهم گذاشت که تمامی زانوهای ایشان نزد بَعْل خم نشده،‏ و تمامی دهن‌های ایشان او را نبوسیده است.‏» (‏۱پادشاهان ۱۹:‏۱۸‏)‏ ایلیّا به هیچ وجه تنها نبود.‏ شکی نیست که دل او از این که هزاران مرد و زن وفادار از پرستش بَعْل سر باز زده‌اند،‏ به وجد آمد.‏ برای این مردان و زنان ضروری بود که ایلیّا به خدمت خود ادامه دهد تا آنان بتوانند وفاداری تزلزل‌ناپذیر او را سرمشق قرار دهند.‏ ایلیّا قطعاً از شنیدن سخنانی که یَهُوَه خدایش با صدایی «ملایم و آهسته» از طریق پیام‌آور خود در گوشش ندا کرد،‏ عمیقاً تحت تأثیر قرار گرفت.‏

ما نیز شاید همچون ایلیّا از دیدن نیروهای عظیم طبیعی مبهوت شویم.‏ این نیروها به راستی شگفت‌انگیز است و آفرینش به روشنی قدرت عظیم آفریدگار را نشان می‌دهد.‏ (‏رومیان ۱:‏۲۰‏)‏ به علاوه،‏ یَهُوَه هنوز هم از قدرت بی‌حد و حصر خود برای کمک به خادمان وفادارش استفاده می‌کند.‏ (‏۲تواریخ ۱۶:‏۹‏)‏ با این حال،‏ یَهُوَه بیش از هر چیز از طریق کلام خود،‏ کتاب مقدّس با ما سخن می‌گوید.‏ (‏اِشَعْیا ۳۰:‏۲۱‏)‏ در واقع می‌توان گفت که کتاب مقدّس همان صدای ‹ملایم و آهسته‌ای› است که امروزه یَهُوَه از طریق آن ما را هدایت،‏ اصلاح و تشویق می‌کند و از محبت خود مطمئن می‌سازد.‏

آیا ایلیّا سخنان تسلّی‌بخش یَهُوَه را بر کوه حوریب به گوش گرفت؟‏ بدون تردید!‏ زیرا چیزی نگذشت که او با همان شجاعت و وفاداری که در گذشته در مقابل بت‌پرستی از خود نشان می‌داد،‏ به خدمت خود ادامه داد.‏ ما نیز اگر با دل و جان کلام الهامی خدا را بپذیریم،‏ با «آن دلگرمی که کتب مقدّس می‌بخشد» خواهیم توانست از ایمان ایلیّا سرمشق بگیریم.‏ —‏ رومیان ۱۵:‏۴‏.‏

‏[پاورقی‌ها]‏

a به مقالهٔ ‏«از ایمانشان سرمشق بگیریم —‏ هوشیار و منتظر ماند»‏ در برج دیده‌بانی ۱ ژانویهٔ ۲۰۰۹ مراجعه شود.‏

b منشأ این صدای «ملایم و آهسته» احتمالاً همان فرشته‌ای بود که «کلام خداوند» را در اوّل پادشاهان ۱۹:‏۹ اعلام کرد.‏ در آیهٔ ۱۵ از ترجمهٔ دنیای جدید انگلیسی این فرشته صرفاً «یَهُوَه» خوانده شده است.‏ این مطلب شاید فرشته‌ای را به یادمان آورد که یَهُوَه وظیفهٔ هدایت اسرائیلیان در بیابان را به او محوّل کرد و اشاره نمود که «نام من در اوست.‏» (‏خروج ۲۳:‏۲۱‏)‏ البته نمی‌توان در این خصوص با حتمیت سخن گفت،‏ اما قابل ذکر است که عیسی طی زندگی ماقبل بشری خود،‏ نقش «کلام» یعنی سخنگوی ویژهٔ یَهُوَه خدا را ایفا می‌کرد.‏ —‏ یوحنا ۱:‏۱‏.‏

‏[تصویر در صفحهٔ ۱۹]‏

یَهُوَه ایلیّا را در روزهای تلخ و شیرین زندگی‌اش برکت داد

‏[تصویر در صفحهٔ ۲۰]‏

ایلیّا در عمق درماندگی و پریشانی سفرهٔ دلش را پیش یَهُوَه گشود

‏[تصویر در صفحهٔ ۲۱]‏

یَهُوَه قدرت عظیمش را برای دلگرمی و تشویق ایلیّا به کار برد

    نشریات فارسی (۱۹۹۳-‏۲۰۲۵)‏
    خروج
    ورود
    • فارسی
    • هم‌رسانی
    • تنظیم سایت
    • Copyright © 2025 Watch Tower Bible and Tract Society of Pennsylvania
    • شرایط استفاده
    • حفظ اطلاعات شخصی
    • تنظیمات مربوط به حریم شخصی
    • JW.ORG
    • ورود
    هم‌رسانی