کتابخانهٔ آنلاین نشریات شاهدان یَهُوَه
کتابخانهٔ آنلاین
نشریات شاهدان یَهُوَه
فارسی
  • کتاب مقدّس
  • نشریات
  • جلسات
  • دآ درس ۵۲ ص ۱۲۶-‏ص ۱۲۷ بند ۱
  • لشکر یَهُوَه با اسب‌ها و ارابه‌های آتشین

ویدیویی برای انتخاب شما موجود نیست.

متأسفانه، پخش ویدیو ممکن نیست.

  • لشکر یَهُوَه با اسب‌ها و ارابه‌های آتشین
  • درس‌های آموزنده از کتاب مقدّس
  • مطالب مشابه
  • اَلِیشَع ارابه‌های آتشین را دید شما چطور؟‏
    برج دیده‌بانی ۲۰۱۳
  • چه کسی از «روز خدا» نجات خواهد یافت؟‏
    برج دیده‌بانی ۱۹۹۷
  • فهرست محتوای کتاب دوم پادشاهان
    کتاب مقدّس—‏ترجمهٔ دنیای جدید
  • کسانی که با ما هستند،‏ از کسانی که با آن‌ها هستند،‏ بیشترند
    خدمت و راه زندگی ما مسیحیان—‏جزوهٔ کار و آموزش—۲۰۲۲
درس‌های آموزنده از کتاب مقدّس
دآ درس ۵۲ ص ۱۲۶-‏ص ۱۲۷ بند ۱
لشکر سوریه اِلیشَع و خادمش را محاصره کرد

درس ۵۲

لشکر یَهُوَه با اسب‌ها و ارابه‌های آتشین

پادشاه سوریه،‏ بِن‌هَدَد،‏ دائم به اسرائیل حمله می‌کرد.‏ ولی اِلیشَعِ پیامبر همیشه از قبل به پادشاه اسرائیل هشدار می‌داد و او نجات پیدا می‌کرد.‏ به همین دلیل،‏ بِن‌هَدَد تصمیم گرفت مردانی را بفرستد تا اِلیشَع را بدزدند.‏ بِن‌هَدَد فهمید که اِلیشَع در شهر دوتان است،‏ پس لشکر سوریه را برای دستگیری او فرستاد.‏

وقتی سربازان سوری به دوتان رسیدند،‏ شب شده بود.‏ صبح روز بعد،‏ خادم اِلیشَع بیرون رفت و دید که لشکر بزرگی دورتادور شهر است.‏ او خیلی ترسید و فریاد زد:‏ ‹اِلیشَع،‏ چه کار کنیم؟‏› اِلیشَع به او گفت:‏ ‹کسانی که با ما هستند از کسانی که با آن‌ها هستند،‏ بیشترند.‏› همان موقع یَهُوَه کاری کرد که خادم اِلیشَع بتواند ببیند که کوه‌های دورتادور شهر پر از اسب‌ها و ارابه‌های آتشین است.‏

اِلیشَع و خادمش لشکر فرشتگان را دورتادور خود دیدند

وقتی سربازان سوری به طرف اِلیشَع آمدند تا او را دستگیر کنند،‏ او دعا کرد و گفت:‏ ‹یَهُوَه،‏ لطفاً این‌ها را کور کن.‏› در همان لحظه،‏ آن سربازان با این که هنوز می‌توانستند ببینند،‏ ولی نمی‌دانستند کجا هستند.‏ اِلیشَع به آن سربازان گفت:‏ ‹این شهری نیست که می‌خواهید به آنجا بروید.‏ با من بیایید تا شما را پیش مردی ببرم که دنبالش می‌گردید.‏› آن‌ها دنبال اِلیشَع راه افتادند و تا سامره که پادشاه اسرائیل در آنجا زندگی می‌کرد،‏ رفتند.‏

سوری‌ها موقعی فهمیدند کجا هستند که دیگر دیر شده بود.‏ پادشاه اسرائیل از اِلیشَع پرسید:‏ ‹آن‌ها را بکشم؟‏› آیا اِلیشَع از این فرصت استفاده کرد تا از کسانی که می‌خواستند بلا به سرش بیاورند،‏ انتقام بگیرد؟‏ نه.‏ اِلیشَع گفت:‏ ‹آن‌ها را نکُش.‏ به آن‌ها غذا بده و آن‌ها را بفرست تا به خانه‌هایشان برگردند.‏› پس پادشاه اسرائیل مهمانی بزرگی برای آن‌ها داد و بعد آن‌ها را به خانه‌هایشان فرستاد.‏

سربازان سوریه در سامره غذا خوردند

‏«ما این اطمینان را به او داریم که هر وقت چیزی مطابق خواستش در دعا درخواست کنیم،‏ دعای ما را می‌شنود.‏»—‏۱یوحنا ۵:‏۱۴

سؤال:‏ یَهُوَه چطور از اِلیشَع و خادمش محافظت کرد؟‏ به نظرت آیا یَهُوَه می‌تواند از تو هم محافظت کند؟‏

۲پادشاهان ۶:‏۸-‏۲۴

    نشریات فارسی (۱۹۹۳-‏۲۰۲۵)‏
    خروج
    ورود
    • فارسی
    • هم‌رسانی
    • تنظیم سایت
    • Copyright © 2025 Watch Tower Bible and Tract Society of Pennsylvania
    • شرایط استفاده
    • حفظ اطلاعات شخصی
    • تنظیمات مربوط به حریم شخصی
    • JW.ORG
    • ورود
    هم‌رسانی