کتابخانهٔ آنلاین نشریات شاهدان یَهُوَه
کتابخانهٔ آنلاین
نشریات شاهدان یَهُوَه
فارسی
  • کتاب مقدّس
  • نشریات
  • جلسات
  • پ‌ج فصل ۱۹ ص ۱۵۰-‏۱۵۷
  • چرا بچه‌ها دست از سر من برنمی‌دارند؟‏

ویدیویی برای انتخاب شما موجود نیست.

متأسفانه، پخش ویدیو ممکن نیست.

  • چرا بچه‌ها دست از سر من برنمی‌دارند؟‏
  • پرسشهای جوانان—پاسخهای مفید
  • عنوان‌های فرعی
  • مطالب مشابه
  • موضوع خنده‌داری نیست
  • چرا آنان این کار را می‌کنند؟‏
  • اذیت و آزار را فرو بنشان
  • بگذار نورت بر مردم بتابد
  • دربارهٔ آزار و اذیت جنسی چه باید بدانم؟‏
    پاسخ به ۱۰ پرسش جوانان
  • همسالانم مرا تحت فشار می‌گذارند،‏ چه کار کنم؟‏
    پرسشهای جوانان—پاسخهای مفید
پرسشهای جوانان—پاسخهای مفید
پ‌ج فصل ۱۹ ص ۱۵۰-‏۱۵۷

فصل ۱۹

چرا بچه‌ها دست از سر من برنمی‌دارند؟‏

از راه رفتن آن پسر کاملاً معلوم است که نگران است و به خودش اطمینان ندارد و ظاهراً محیط جدید،‏ او را هراسان کرده است.‏ دانش‌آموزان کلاسهای بالاتر بلافاصله متوجه می‌شوند که او شاگردی جدید است.‏ چند لحظه بعد،‏ آنان دور او را می‌گیرند و حرفهای زشت و رکیک نثار او می‌کنند!‏ او از خجالت قرمز شده،‏ پا به فرار می‌گذارد و خود را در نزدیکترین پناهگاه یعنی توالت حبس می‌کند.‏ همه می‌زنند زیر خنده.‏

بسیاری از جوانان به این تفریح نادرست و بی‌رحمانه عادت کرده‌اند که دیگران را بترسانند،‏ عصبانی کنند و یا به آنان توهین کنند.‏ حتی در گذشته یعنی در دوران کتاب مقدس نیز بعضی جوانان چنین فطرت و رفتار زشتی را از خود نشان می‌دادند.‏ برای مثال،‏ یک بار عده‌ای پسر جوان اَلِیشَع نبی را آزار دادند.‏ آنان با بی‌حرمتی تمام به مقام او،‏ فریاد می‌زدند:‏ «ای کچل برآی!‏ ای کچل برآی!‏» (‏ ۲پادشاهان ۲:‏⁠۲۳-‏۲۵‏)‏ امروزه نیز بسیاری از جوانان به دیگران توهین می‌کنند و احساسات آنان را با سخنان خود جریحه‌دار می‌کنند.‏

یکی از مؤلفین نشریهٔ «درد رشد در کلاس درس» (‏ انگل‍.‏)‏،‏ تعریف می‌کند:‏ «در کلاس نُهم،‏ کوتولهٔ کلاس بودم.‏ توی دبیرستان اگر آدم،‏ هم زرنگ می‌بود و هم کوتوله،‏ بیچاره‌اش می‌کردند:‏ بعضی‌ها با اینکه نمی‌خواستند زورشان را به کوتوله‌ای مثل من برسونند ولی به خاطر زرنگ بودنم کتکم می‌زدند.‏ بهم می‌گفتند ‹بابا قوری› یا ‹لغتنامهٔ سیار،‏› تازه صدها لَقَب [حرفهای رَکیک] دیگه هم بارم می‌کردند.‏» نویسندهٔ نشریهٔ «تنهایی بچه‌ها» (‏ انگل‍.‏)‏ می‌افزاید:‏ «دانش‌آموزان بخصوص بچه‌هایی را که نقص عضو،‏ لکنت کلام،‏ ترکیب یا رفتار خاصی دارند مورد اذیت و آزار قرار می‌دهند.‏»‏

بعضی اوقات جوانان می‌خواهند از خود دفاع کنند و با هم به مسابقه‌ای بی‌رحمانه و ناخوشایند می‌پردازند:‏ دائماً کلمات زشتی (‏ اغلب در مورد والدین یکدیگر)‏ نثار هم می‌کنند تا احساسات یکدیگر را جریحه‌دار کنند.‏ امّا بسیاری هم هستند که جوانان دیگر براحتی آنان را مورد اذیت و آزار قرار می‌دهند.‏ جوانی به یاد می‌آورد که بعضی روزها همکلاسی‌هایش بقدری او را اذیت و تهدید می‌کردند که از شدت ترس ‹حالت تهوع به او دست می‌داد.‏› او از ترس و نگرانی آنچه که دانش‌آموزان می‌خواستند بر سرش بیاورند نمی‌توانست حواس خود را بر روی دروسش متمرکز کند.‏

موضوع خنده‌داری نیست

آیا تاکنون از طرف همسالانت مورد آزار قرار گرفته‌ای؟‏ در چنین موقعیتی،‏ احتمالاً دانستن اینکه این عمل در نظر خدا کار خنده‌داری نیست،‏ تو را تسلی خواهد داد.‏ گزارش کتاب مقدس را در مورد مراسم از شیر باز گرفتن اسحاق،‏ پسر ابراهیم،‏ در نظر بگیر.‏ از ظاهر قضیه چنین پیداست که اسماعیل،‏ پسر بزرگتر ابراهیم،‏ به دلیل ارثی که قرار بود به اسحاق برسد،‏ به او حسادت ورزیده و ‹می‌خندید.‏› این مزاح و شوخی از روی حسن نیت نبود و به ‹جفا› و آزار رسانیدن به اسحاق انجامید.‏ (‏ غلاطیان ۴:‏۲۹‏)‏ سارَه،‏ مادر اسحاق،‏ متوجه شد که آن شوخی همراه با خصومت است.‏ او دید که این عمل،‏ اهانت به مقصود یَهُوَه است زیرا مقصود یَهُوَه بوجود آوردن ‹ذریّتی› از نسل پسرش یعنی اسحاق بود.‏ به درخواست سارَه،‏ اسماعیل و مادرش از خانهٔ ابراهیم روانه شدند.‏ —‏ پیدایش ۲۱:‏⁠۸-‏۱۴‏.‏

به همین شکل،‏ اذیت و آزار از جانب جوانان بدذات اصلاً موضوع مضحک و خنده‌داری نیست —‏ بخصوص وقتی به دلیل اینکه سعی داری مطابق معیارهای کتاب مقدس زندگی کنی تو را آزار دهند.‏ برای مثال،‏ همه می‌دانند که جوانان مسیحی در مورد ایمان خود با دیگران صحبت می‌کنند.‏ امّا عده‌ای شاهد جوان یَهُوَه می‌گویند:‏ «بچه‌های مدرسه ما را مسخره و تحقیر می‌کنند چونکه ما به در خانهٔ مردم می‌رویم و به آنها موعظه می‌کنیم.‏» بلی،‏ امروزه بسیاری از جوانان مسیحی همچون خادمین وفادار خدا در دوران باستان،‏ «از استهزاها .‏ .‏ .‏ آزموده» می‌شوند.‏ (‏ عبرانیان ۱۱:‏۳۶‏)‏ این جوانان به دلیل شهامتشان و همچنین تحمل اینگونه سرزنشها،‏ حقیقتاً شایستهٔ تحسین هستند!‏

چرا آنان این کار را می‌کنند؟‏

با وجود این،‏ احتمالاً می‌خواهی بدانی که چه کار باید بکنی تا کسانی که به تو آزار می‌رسانند دست از سرت برداشته،‏ تو را به حال خود بگذارند.‏ ابتدا،‏ به دلیل اذیت رسانیدن آنان فکر کن.‏ در کتاب مقدس در امثال ۱۴:‏۱۳ آمده است:‏ «هم در لهو و لعب دل غمگین می‌باشد.‏» عده‌ای جوان هم وقتی شخصی را اذیت می‌کنند،‏ صدای خنده‌شان به آسمان می‌رود،‏ امّا آنان ‹از خوشی دل،‏ ترنّم و شادی نمی‌نمایند.‏› (‏ اشعیا ۶۵:‏۱۴‏)‏ معمولاً این قبیل افراد می‌خواهند با خنده‌هایشان،‏ آشوب و غم درون دل خود را پنهان کنند.‏ شخص آزاردهنده در حین ارتکاب چنین حماقتی،‏ احتمالاً فکر می‌کند:‏ ‹ما که از خودمون خوشمون نمیاد،‏ پس بگذار او را اذیت کنیم تا کمی حالمون جا بیاد.‏›‏

دلیل دیگر چنین آزاری می‌تواند حسادت باشد.‏ گزارش کتاب مقدس را در مورد یوسف جوان به خاطر بیاور؛‏ از آنجایی که یوسف فرزند محبوب پدرش بود،‏ حتی برادرانش با او بد شدند.‏ شدت حسادت،‏ آنان را نه فقط به گفتن سخنان توهین‌آمیز بلکه حتی به فکر ارتکاب قتل برانگیخت!‏ (‏ پیدایش ۳۷:‏⁠۴،‏ ۱۱،‏ ۲۰‏)‏ به همین نحو،‏ امروزه نیز امکان دارد دانش‌آموزان به شاگردی استثنائی و ساعی که نظر لطف معلمین را به خود جلب می‌کند،‏ حسادت ورزند.‏ آنان فکر می‌کنند با توهین ‹می‌توانند او را تحقیر کنند.‏›‏

بنابراین بعضی اشخاص به دلیل حسادت،‏ عدم اعتماد به نفس یا عدم عزت نفس،‏ دیگران را استهزاء یا مسخره می‌کنند.‏ رفتار جوانی که عزت نفس خود را از دست داده است نباید موجب شود که تو نیز عزت نفس خود را از دست بدهی.‏

اذیت و آزار را فرو بنشان

مزمورنویس می‌گوید:‏ «خوشابحال کسی که .‏ .‏ .‏ در مجلس استهزاکنندگان ننشیند.‏» (‏ مزمور ۱:‏⁠۱‏)‏ استهزاء کردن متقابل به منظور سلب توجه از شخص خودت،‏ فقط به روال توهین ادامه می‌دهد.‏ پند الهی چنین است:‏ «هیچ‌کس را به عوض بدی،‏ بدی مرسانید.‏ .‏ .‏ .‏ بدی را به نیکویی مغلوب ساز.‏» —‏ رومیان ۱۲:‏⁠۱۷-‏۲۱‏.‏

همچنین در جامعه ۷:‏۹ آمده است:‏ «در دل خود به زودی خشمناک مشو زیرا خشم در سینهٔ احمقان مستقّر می‌شود.‏» وقتی دیگران می‌خواهند تو را اذیت کنند،‏ موضوع را آنقدر جدی نگیر.‏ درست است که اگر کسی اندام یا نقصهای صورت تو را به باد تمسخر بگیرد،‏ باعث ناراحتی‌ات می‌شود،‏ با وجود این،‏ سخنان آن فرد اگر چه بی‌مزه است از روی بدذاتی نیست.‏ بنابراین،‏ چرا وقتی کسی بدون غرض —‏ شاید هم با کمی غرض —‏ حرف دردناکی به تو می‌زند،‏ ناراحت و افسرده می‌شوی؟‏ اگر سخنان آن شخص،‏ زشت و غیرمحترمانه نیست،‏ سعی کن آن را به عنوان شوخی تلقی کنی زیرا در زندگی «وقتی برای خنده» وجود دارد و دلخور شدن از بابت شوخی،‏ می‌تواند نوعی افراط باشد.‏ —‏ جامعه ۳:‏⁠۴‏.‏

حال اگر کسی تو را به طور بی‌رحمانه و یا از روی شرارت اذیت کرد،‏ آنوقت چطور؟‏ به خاطر داشته باش،‏ کسی که تو را مسخره می‌کند می‌خواهد عکس‌العملی در تو دیده،‏ از رنج بردن تو لذت ببرد و حظ کند.‏ اگر عمل او را تلافی کنی،‏ در صدد دفاع از خودت برآیی و یا بزنی زیر گریه،‏ احتمالاً او تشویق می‌شود که دائماً تو را اذیت کند.‏ پس ناراحت و آزرده نشو تا آن شخص نتواند از کار خود لذت ببرد.‏ اغلب،‏ بهترین کاری که می‌توانی در برابر اهانت انجام دهی این است که خونسرد باشی و به عمل زشت آن شخص اعتنایی نکنی.‏

پادشاه سلیمان می‌افزاید و می‌گوید:‏ «و نیز به همهٔ سخنانی که گفته شود دل خود را منه [«حرفهایی را که از مردم می‌شنوی به دل نگیر» —‏ ترجمهٔ تفسیری‏]،‏ مبادا بندهٔ خود را که تو را لعنت می‌کند بشنوی.‏ زیرا دلت می‌داند که تو نیز بسیار بارها دیگران را لعنت نموده‌ای.‏» (‏ جامعه ۷:‏۲۱،‏ ۲۲‏)‏ ‹ دادن دل خود › به سخنان نیشدار و گزندهٔ دیگران یعنی توجه بیش از حد به قضاوت آنان در مورد شخص خودت.‏ آیا قضاوت آنان در مورد تو درست است؟‏ بعضی از اطرافیان پولس رسول به او حسادت می‌ورزیدند و به این دلیل،‏ او را به طور نامنصفانه‌ای مورد آزار و حمله قرار می‌دادند.‏ ولی پولس گفت:‏ «امّا بجهت من کمتر چیزی است که از شما یا از یوم بشر حکم کرده شوم.‏ .‏ .‏ .‏ حکم‌کنندهٔ من خداوند است.‏» (‏ ۱قرنتیان ۴:‏⁠۳،‏ ۴‏)‏ رابطهٔ پولس با خدا بسیار قوی بود و به این دلیل،‏ او بقدری اطمینان و نیروی درونی داشت که می‌توانست در برابر چنین حملات غیرمنصفانه‌ای مقاومت کند.‏

بگذار نورت بر مردم بتابد

بعضی اوقات ممکن است دیگران تو را به دلیل روش زندگی‌ات به عنوان یک مسیحی،‏ مسخره کنند.‏ حتی خود عیسی مسیح هم مجبور بود متحمل «چنین مخالفتی» شود.‏ (‏ عبرانیان ۱۲:‏⁠۳‏)‏ ارمیای نبی را نیز به علت اینکه شجاعانه پیام یَهُوَه را اعلان می‌کرد،‏ ‹تمامئ روز مضحکه می‌کردند.‏› آن مردم آنقدر ارمیا را اذیت می‌کردند که او شوق خود را در این کار به طور موقتی از دست داد.‏ ارمیا گفت:‏ «او [یَهُوَه] را ذکر نخواهم نمود و بار دیگر به اسم او سخن نخواهم گفت.‏» امّا سرانجام،‏ محبت به خدا و حقیقت باعث شد که ارمیا بر ترس خود غلبه کند.‏ —‏ ارمیا ۲۰:‏⁠۷-‏۹‏.‏

در روزگار ما هم بعضی از جوانان مسیحی گاهی اوقات مأیوس شده‌اند.‏ تعدادی از آنان به قصد رهایی از اذیت و آزار از جانب اطرافیانشان،‏ سعی کرده‌اند هویت مسیحی خود را مخفی نگاه دارند.‏ امّا محبت به خدا،‏ اغلب این گونه اشخاص را برمی‌انگیزد تا سرانجام بر ترس خود غلبه کرده و ‹بگذارند نورشان بر مردم بتابد›!‏ (‏ متی ۵:‏۱۶‏)‏ برای مثال،‏ پسر نوجوانی می‌گوید:‏ «طرز فکرم عوض شد.‏ مسیحی بودن در نظر من،‏ دیگه یک مشکل به حساب نمی‌آمد،‏ بلکه یک چیزی بود که به آن افتخار می‌کردم.‏» تو هم می‌توانی به دلیل این موهبت که خدا را می‌شناسی و اینکه او از تو در جهت اعانت و یاری دیگران استفاده می‌کند،‏ ‹فخر کنی.‏› —‏ ۱قرنتیان ۱:‏⁠۳۱‏.‏

لذا مدام از دیگران انتقاد نکن و تکبر و افاده نداشته باش،‏ زیرا این عمل موجب می‌شود که آنان با تو خصومت پیدا کنند.‏ در فرصتهای مناسب از ایمان و اعتقاد خودت برای آنان صحبت کن،‏ امّا این کار را با «حلم و ترس [احترام فراوان]» انجام بده.‏ (‏ ۱پطرس ۳:‏۱۵‏)‏ در دوران مدرسه،‏ داشتن رفتار خوب ضروری است و چنین رفتاری احتمالاً بیش از هر چیز دیگری از تو محافظت می‌کند.‏ شاید دیگران از شهامت تو خوششان نیاید امّا از آنجایی که دلیرانه موضع خودت را حفظ می‌کنی،‏ معمولاً با اکراه و حسادت به تو احترام خواهند گذاشت.‏

عده‌ای دختر مدرسه‌ای،‏ دختری به نام وَنِسا را اذیت می‌کردند،‏ او را می‌زدند،‏ هُل می‌دادند،‏ کتابهایش را روی زمین می‌انداختند —‏ با انجام این کارها سعی داشتند او را عصبانی کرده،‏ به دعوا برانگیزند.‏ یک بار حتی شیر کاکائو روی سر و لباس سفید او ریختند.‏ امّا وَنِسا هیچوقت از کوره درنمی‌رفت و عصبانی نمی‌شد.‏ چند وقت بعد،‏ وَنِسا دختری را که سردستهٔ آنان بود در کنگرهٔ شاهدان یَهُوَه ملاقات کرد!‏ آن دختر به او گفت:‏ «من از تو متنفر بودم .‏ .‏ .‏،‏ می‌خواستم یک بار هم که شده خونسردی خودت را از دست بدی و عصبانی بشی.‏» لهذا،‏ کنجکاوی آن دختر در مورد اینکه چطور وَنِسا می‌توانست آرامش و خونسردی خود را حفظ کند او را بر آن داشت تا از شاهدان یَهُوَه درخواست کند کتاب مقدس را با او مطالعه کنند.‏ آن دختر در ادامهٔ سخن خود به وَنِسا گفت:‏ «الآن واقعاً آنچه را که یاد گرفته‌ام دوست دارم،‏ و فردا می‌خوام تعمید بگیرم.‏»‏

بنابراین،‏ اجازه نده چنین «مخالفتی» از جانب همسالانت روحیهٔ تو را خرد کند.‏ در صورت امکان خودت هم شوخ‌طبع باش.‏ اگر کسی به تو بدی کرد،‏ به او مهربانی کن.‏ به آتش خصومت دامن نزن و این را بدان که زمانی شخص آزاردهنده از استهزاء و مسخره کردن تو دیگر لذت چندانی نخواهد برد،‏ زیرا «از نبودن هیزم آتش خاموش می‌شود.‏» —‏ امثال ۲۶:‏⁠۲۰‏.‏

پرسشهایی برای گفتگو

▫نظر خدا در مورد اشخاصی که دیگران را بی‌رحمانه اذیت می‌کنند،‏ چیست؟‏

▫اغلب دلیل اذیت و آزار از سوی جوانان چیست؟‏

▫چه می‌توانی بکنی تا دیگران تو را کمتر مسخره کرده و یا دست از مسخره کردن تو بردارند؟‏

▫حتی اگر در مدرسه،‏ دانش‌آموزان تو را اذیت کنند چرا ضروری است که «بگذاری نورت بر آنان بتابد»؟‏

▫چه اقداماتی می‌توانی در مدرسه انجام دهی تا مورد خشونت یا ضرب و شتم قرار نگیری؟‏

‏[نکتهٔ برجسته‌شده در صفحهٔ ۱۵۵]‏

شخص آزاردهنده در حین ارتکاب حماقتی،‏ احتمالاً فکر می‌کند:‏ ‹ما که از خودمون خوشمون نمیاد،‏ پس بگذار او را اذیت کنیم تا کمی حالمون جا بیاد›‏

‏[کادر در صفحهٔ ۱۵۲]‏

چه کار کنم تا کتک نخورم؟‏

بسیاری از دانش‌آموزان می‌گویند:‏ ‹آدم پایش را که توی مدرسه می‌گذاره باید با زندگی خداحافظی کنه.‏› با وجود این،‏ حمل کردن سلاح،‏ حماقت محض است و موجب دردسر خواهد شد.‏ (‏ امثال ۱۱:‏⁠۲۷‏)‏ امّا چگونه می‌توانی از خودت حفاظت کنی؟‏

از مکانهای خطرناک دوری کن.‏ در بعضی مدارس راهروها،‏ پله‌ها و رختکنها واقعاً مکانهای خطرناکی هستند.‏ همچنین اماکنی چون توالت و دستشویی معمولاً محل دعوا و یا استعمال مواد مخدر شده‌اند و به این دلیل بسیاری از دانش‌آموزان از این امکانات استفاده نمی‌کنند.‏

در انتخاب معاشر دقت کن.‏ دلیل اینکه پای بعضی از جوانان به دعوا و زد و خورد کشیده می‌شود،‏ اغلب این است که با اشخاص ناباب معاشرت می‌کنند.‏ (‏ امثال ۲۲:‏⁠۲۴،‏ ۲۵ ملاحظه شود.‏)‏ البته اگر به همکلاسی‌های خود بی‌محلی کنی،‏ ممکن است آنان نسبت به تو احساس بیگانگی کنند و یا حتی امکان دارد خشم آنان را برانگیزی.‏ امّا اگر با آنان رفتار دوستانه و محترمانه‌ای داشته باشی،‏ احتمال بیشتری می‌رود که تو را به حال خود گذاشته،‏ برایت ایجاد مزاحمت نکنند.‏

از دعوا کردن اجتناب کن.‏ مواظب باش ‹تا دیگران را به خشم نیاوری.‏› (‏ غلاطیان ۵:‏⁠۲۶‏)‏ این را بدان که حتی اگر در کشمکش یا دعوایی پیروز شوی،‏ به احتمال زیاد حریفت در فرصتی دیگر با تو تصفیه حساب خواهد کرد.‏ بنابراین،‏ ابتدا سعی کن با صحبت مسالمت‌آمیز از بروز دعوا اجتناب کنی.‏ (‏ امثال ۱۵:‏⁠۱‏)‏ اگر صحبت مسالمت‌آمیز مؤثر واقع نشد،‏ صحنه را ترک کن —‏ حتی در صورت لزوم پا به فرار بگذار —‏ تا کار به خشونت نکشد.‏ این را به خاطر داشته باش که «سگ زنده از شیر مرده بهتر است.‏» (‏ جامعه ۹:‏⁠۴‏)‏ اگر هم مورد حمله قرار گرفتی،‏ آخرین راه چاره این است که به نحوی عاقلانه و مدبرانه از خود دفاع و محافظت کنی.‏ —‏ رومیان ۱۲:‏⁠۱۸‏.‏

با والدینت صحبت کن.‏ نشریهٔ «تنهایی بچه‌ها» (‏ انگل‍.‏)‏ نقل می‌کند:‏ «[جوانان] بندرت اوضاع اضطراب‌آور درون مدرسه را برای والدین خود تعریف می‌کنند زیرا واهمه دارند و می‌ترسند که مبادا والدینشان فکر کنند،‏ آنان بزدل هستند و یا به دلیل اینکه در مقابل زورگوها ایستادگی نمی‌کنند مورد سرزنش قرار گیرند.‏» با وجود این،‏ تنها راه پایان دادن به بعضی از مشکلات،‏ اغلب دخالت والدین است.‏

به خدا دعا کن.‏ خدا این مسئله را تضمین نمی‌کند که از لحاظ جسمانی مورد خشونت قرار نگیری،‏ امّا می‌تواند به تو شهامت و حکمت لازم را بدهد تا با موقعیت روبرو شده،‏ بتوانی آرامش و صلح را برقرار کنی.‏ —‏ یعقوب ۱:‏⁠۵‏.‏

‏[تصویر در صفحهٔ ۱۵۱]‏

بسیاری از جوانان مورد اذیت و آزار همسالانشان قرار می‌گیرند

‏[تصویر در صفحهٔ ۱۵۴]‏

کسی که تو را مسخره می‌کند می‌خواهد از رنج بردن تو لذت ببرد و حظ کند.‏ اگر عمل او را تلافی کنی و یا بزنی زیر گریه،‏ احتمالاً او تشویق می‌شود که دائماً تو را اذیت کند

‏[تصویر در صفحهٔ ۱۵۶]‏

وقتی تو را اذیت می‌کنند سعی کن خودت هم شوخ‌طبع باشی

    نشریات فارسی (۱۹۹۳-‏۲۰۲۵)‏
    خروج
    ورود
    • فارسی
    • هم‌رسانی
    • تنظیم سایت
    • Copyright © 2025 Watch Tower Bible and Tract Society of Pennsylvania
    • شرایط استفاده
    • حفظ اطلاعات شخصی
    • تنظیمات مربوط به حریم شخصی
    • JW.ORG
    • ورود
    هم‌رسانی